پایان نامه پارک علوم و فناوری ۱۷۵ صفحه + نقشه ها و شیت بندی و رندرها – پایان نامه ارشد معماری

تاریخ ایجاد 11/29/2014 12:00:00 ق.ظ    تعدادبرگ: ۱۷۵ صفحه + نقشه ها و شیت بندی و رندرها   قیمت: 21000 تومان   حجم فایل: 28217 kb  تعدادمشاهده  246



بخشی از مطالب:
 
مقدمه:
 
اساس تفکر در تنظیم مباحث این پایان‌نامه آن بوده است که پژوهش بمانند هر فعالیت دیگر دارای شیوه‌ها و روش‌ها و مبتنی به اصول و ضوابط است و توسعه آن در هر جامعه‌ای منجر به شکوفائی و رشد و تعالی در تمام زمینه‌ها می‌شود.
تنگناهای بخش پژوهش در جامعه امروز ما در زمینه‌های فرهنگی، اجتماعی، علمی و… به وضوح قابل مشاهده است که باعث بسیاری از نابسامانی ها و عقب‌ماندگی‌های کشور شده است. مطالعه و مقایسه سطح علم و تکنولوژی بین جامعه ما و جوامع توسعه یافته این موضوع را بیشتر مشخص می‌سازد.
علاوه بر عقب‌ماندگی علمی کشور از موضوعاتی که ضرورت توسعه‌ بیشتر امر پژوهش را گوشزد می‌کند می‌توان به توصیه دین به تحقیق و تفحص در عالم، سفارش بزرگان علمی تاریخ کشور به جستجو و پرسشگری و میل فطری انسان برای دستیابی به ناشناخته‌ها و رموز هستی اشاره کرد.
با نظر به اهمیت امر پژوهش و جایگاه آن در توسعه علمی کشور و نیز توانمندی و کارایی جوانان در امر توسعه ایجاد مرکزی با هدف گسترش فرهنگ تحقیق و پژوهش در بین جوانان به عنوان یک راهکار و در قالب باشگاه دانش‌پژوهان جوان به صورت یک پروژه معماری در این پایان‌نامه مورد نظر بوده است کانونی که با فراهم آوردن امکاناتی چند، فرهنگ تحقیق و پژوهش را در بین جوانان گسترش داده و روحیه علم‌پروری و دانش‌اندوزی را در آنها تقویت کند.
دراین راستا و با این هدف در این رساله به لحاظ نظری و تئوری مطالعات چندی بر روی دو مقوله پژوهش و جوانان شده است.
قابل ذکر است که پژوهش و جوانان به عنوان فعل و فاعل از منظر فرهنگی در این پروژه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته‌اند.
در ادامه قابل ذکر است که در تهیه این مطالب هرگز ادعائی نیست که توانسته باشیم به تمام زوایای مورد بحث اشاره کرده باشیم ولی دلگرمی و امید این است که این مجموعه ناچیز بتواند افق فکری جدیدی در برابر دیدگان بگشاید.
یعنی اینکه توسعه روحیه پژوهش در بین جوانان نیازمند به فعالیت و تبلیغ فرهنگی است. و فضای معماری چنین فعالیتی موضوع اصلی این پروژه پایان‌نامه می‌باشد فضایی فرهنگی ـ پژوهشی با خصوصیت منحصر بخود که کاربران عمده آن افرادی با سنین جوانی و نوجوانی می‌باشند.
در پایان این مقدمه نیز نظری بر سخنرانی جناب آقای خاتمی در جمع پژوهشگران باشگاه دانش‌پژوهان جوان خواهیم داشت:
«من علاقه‌مند بودم بیشتر وقت بگذارم و به حرف‌های شما عزیزان گوش فرا دهم. اما، وقت من هم تمام می‌شود و نمی‌خواهم خیلی معطل شوید، انشاءالله سال آینده هر کس دیگری که رئیس جمهور بود و شما در جلسه حضور داشتید برنامه‌ریزی را طوری بفرمایید که یک مقدار از این صورت رسمی در‌آید و… نشستی باشد که بیشتر بتوانیم به درد دلهای شما گوش بدهیم، یعنی منظورم کل نظام است و بیشتر شنیده شود و اکتفا هم به طرح و معرفی این چهره‌های عزیز نشود و یا وقتی که از سفر مسابقات برمی‌گردند یک دسته گلی به گردنشان بیاندازند و میکروفون می‌آید سؤال می‌کند و جواب می‌‌شنود. بیش از این‌ها زمینه‌ای فراهم بیاوریم که خود شماها با هم حرف بزنید و جامعه حرف‌های شما را بشنود، شنیدن حرف‌های شما با دید تازه‌ای که دارید و با احساسات و مطالباتی که دارید و به آن مطمئناً توجه بکنیم و در برنامه‌ریزی و هدایت جامعه به سوی آینده بهتر مؤثر خواهد بود و مشارکت یعنی طرح مطالبی که دارید البته منظورم این نیست که هر چه شما دارید درست است یا هر چه می‌خواهید باید عملی شود به هر حال جامعه اقتضاءاتی دارد و به اصطلاح ضوابطی در آن هست و منتها مطالب درست و طرح مطالب به صورت صحیح وقتی هدایت آنها بسوی راه درست است باید با مشارکت و حضور خود عزیزان باشد و این کار، کاری است که باید صورت بگیرد. جامعه ما از دو جهت جوان است یکی به لحاظ مبنی و ترکیب جمعیت که شاهد یکی از جوانترین جوامع دنیا هستیم که این جوان ویژگی‌ها و اقتضاءات خودش را دارد یعنی وقتی می‌گوییم جامعه ما جوان است یعنی اکثریت آنها کسانی هستند که فاصله دارند با نسل‌های پیشین و جوان خواسته‌های خودش و شرایط ویژه خودش را دارد. ما یک جامعه جوان را نمی‌توانیم همانطور اداره کنیم که مثلا میانگین سنی جامعه ۵۰ یا ۶۰ به بالا باشد.
اگر میانگین جامعه مثلا فرض کنید ۲۵، ۲۶ ساله است. جامعه ۲۵، ۲۶ ساله به عنوان معدل خواست‌های خودش را دارد. اکثریتشان جوان هستند و باید توجه کرد به این مطالبات و خواست‌ها، منظورم این نیست که هر چه مورد توجه است یا جوان می‌خواهد آن را بلافاصله باید تحقق بخشد. ممکن است که خواست‌هایی باشد که ناشی از احساسات باشد و همه جانبه‌نگری نباشد ناشی از کم تجربگی باشد، امکانات برای برآوردن آن امکانات معنوی و مادی وجود نداشته باشد. اما این جوان یا پسر قانع شود و باید بداند که حتی مطالبات خودش را چگونه می‌تواند اصلاح کند و این میسر نمی‌شود مگر اینکه باور شود نسل جوان ما، جدی گرفته شود. به محض اینکه حرفی می‌زنند، بزرگترها نگویند که شما بی‌تجربه‌اید، نمی‌توانید، اگر بهرحال طلبی و مطالبه‌ای در ذهن و جان جوان باشد باید حتما برآورده شد و یا حتما جانشین شود. ارتباطاتی که امروز در دنیا است. این مطالبات را به صورت دیگری مطرح کرده است. اگر در گذشته یک فرد در یک روستا یا یک شهر کوچک بدنیا می‌آمد، شاید تا آخر عمرش یا تا سنین طولانی را، از روستا یا شهر بغلی‌اش یا دیگر کشورها خیلی اطلاع نداشت که چه‌ها می‌گذرد. شاید مسافرت در طول عمر یک فرد یا اتفاق نمی‌افتاد یا یک دفعه رخ می‌داد و بعد هم در همان محیط بسته با آداب و سنت‌ها و رسوم خودش اداره می‌شد، مسئله طی می‌شد. امروز اینجوری نیست. شما حتی برای آشنایی با آنچه در دنیا می‌گذرد نیاز ندارید که سفر بکنید. با این ارتباطاتی که هست خیلی ساده جوانان ما و نوجوانان ما در جریان آنچه که در دنیا می‌گذرد قرار می‌گیرند و همین هم البته یک حسن دارد که امروز علم و اطلاعات را نمی‌شود انحصار و احتکار کرد یعنی در دسترس همه‌ی مردم قرار می‌گیرد. چون علم داشتن تنها کافی نیست مهم این است که چگونه بتوانیم انتخاب کنیم، گزینش کنیم و آن را بکار ببریم. توان و آمادگی آن هم هست به تناسب نیازها و دانش تاریخی اجتماعی ما در دنیا امروز و دنیا جوان شما باید با توجه به این واقعیت برنامه‌ریزی کنیم و جامعه‌مان را پیش بریم.
ما حق داریم از جوانانمان بخواهیم که شما باید احساس هویت داشته باشید. در دنیای امروز اگر خودتان درد را احساس نکنید مثل یک خاشاک که در معرض امواج گوناگون و طوفان‌ها قرار می‌گیرد و هیچ‌جایی در این جهان نخواهید داشت و لطمه نخواهید دید و باید احساس هویت بکنید؛ باید پایگاهی داشته باشید که رویش بایستید و بر اساس آن پایگاه احساس اعتماد به نفس بکنید خودتان را باور کنید و بدانید از کجا آمده‌اید از زیر بته این ملت بیرون نیامده‌ است، جامعه‌ی درخشانی دارد. عوامل این درخشندگی عوامل این عزت جنبه‌های دینی فرهنگ جنبه‌های ملی فرهنگشان چه بوده است و این نمی‌شود مگر با انس با گذشته، تجدید عهد با آن مبانی و اصول اصلی هویت تاریخی و فرهنگی خودشان که در این صورت اعتماد به نفس خواهیم داشت ما مغرور نخواهیم شد، ذوق‌زده در برابر دستاوردهایی که دیگران دارند نخواهیم شد. و حتی بر پایه‌ی این اعتماد به نفس قدرت نقد دست آوردهای دیگران را هم خواهیم داشت. و البته اگر بخواهیم به آینده برویم باید بتوانیم از دیگران استفاده کنیم و از دستاوردهایشان استفاده کنیم. یک ملتی می‌توان پیش برود که بتواند اقتباس کند و ملتی محکوم به بدبختی است که فقط تقلید بکند حتی تقلید هم از ظواهر و مظاهر اموری باشد که بیزاریم که چون مثلا فرض کنید که در آمریکا آسایش مهیا هست. ظاهر زندگی اینها و جنبه‌های اخلاقی ارتباطات اجتماعیشان هم اینجور مثلا اگر این کار را بکنیم و پیشرفت پیدا می‌کنیم این هم خودمون را شناختیم هم دنیا را شناختیم. آن داستان معروفی هست که تزار روسیه دید عقب هست از دنیای غرب و بعد فکری کرد که علت عقب‌افتادگی مسئولین و شخصیت‌ها ریش‌های خیلی بلندی است که دارند و در غرب ریش‌ها کوتاهتر است. دستور داد که فردا ریش‌ها را بزنید و همه ریش‌ها را زدند. دیدند پیشرفتی حاصل نشد. این ظاهربینی است و غرق شدن در مسائل. البته باید شناخت تا آنجایی که می‌خواهیم اقتباس کنیم همه باید بشناسیم. آنجا را بشناسند هم اجزایش را و قدرت هم داشته باشد و یک فرهنگ پویا و یک ملت زنده جوریست که جذب می‌کند، می‌گیرد، اقتباس می‌گیرد و در مسیر اهداف خودش بکار می‌گیرد، مرعوب نشدن و نیز قدرت گرفتن و در واقع خودی کردن آن چیزی که خودی نیست همچنان که تمدن‌ها و فرهنگ‌هایی که بوجود آمدند و تأثیر جهانی داشتند این اقتباس را کردند ولی التفاط نکردند یا همجوری تقلید نکردند. و شما وقتی رجوع کنید به تمدن اسلامی؛ بخش قابل توجهی از عناصر فکری و فرهنگی اسلامی ناشی از اندیشه‌هاست که دیگران داشتند، یعنی ما از یونان خیلی گرفتیم… یعنی این را از طریق نو افلاطونیان فهمیدیم که یک خورده با جنبه‌های عرفانی و معنویت دینی، نزدیکتر بود ولی بهرحال اقتباس کردیم ولی وقتی شما نگاه می‌کنید به فلسفه اسلامی به کلام اسلامی به فرهنگ اسلامی دارای یک شناسنامه است خود می‌دانید یا فرض کنید در همین تمدن غرب حالا هر چیزی باشد یا درست یا غلط هر چه می‌خواهیم بگوییم. بالاخره یک تمدنی است و پیشرفته داشته است آنها هم اقتباس از دنیای اسلامی و تمدن اسلامی کردند ولی به آن هویت خودشان را دادند که حالا نتوانستند هر چی که می‌خواهد باشد. مهم این نیست که بگیریم حتما باید یک تمدن نو از جایی شروع شود که تمدن بشری به پایان رسیده یا دچار بحران شده است آن تمدن نمی‌تواند از نقطه‌ای صفر شروع کند از همان جایی شروع می‌کند که آن یکی با بحران روبرو شده یا به پایان رسیده است و در نتیجه باید مواد و عناصر آن را بگیرد و صورت کامل خودش را به آنها بدهد. بنابراین مرعوب نشدن و اعتماد به نفس داشتن در عین حال قدرت اقتباس داشتن و شجاعت و شخصیت گرفتن و قدرت هضم کردن را داشتن شرط اینست که یک مملکت پیشرفت پیدا کند و یا پیش از همه جوانانمان را باید بخواهیم که آن اعتماد به نفس را پیدا کند و قدرت و شخصیت اقتباس را داشته باشد. عالم شود، می‌شود تحقیق بکند، از جمله شناخت خود غرب شناخت مبادی فکری و فرهنگی و فرهنگ غرب و نیز شناخت مشکلاتی که تمدن غرب و فرهنگ غرب پیدا شده است و اعتماد به نفس این نیست که چشم را به سوی پیشرفت‌های دنیا ببندیم. و دو نوع مرعوب شدن داری، یک نوع این است که ما مرعوب شویم و تمام هویت خودمان را فراموش کنیم و مثل یک خاشاک در اختیار امواج طوفانی که از آنجا آغاز شده است و موج‌هایش به اینجا رسیده است می‌شویم و همه را از دست می‌دهیم نمی‌توانیم غربی شویم چون غربی شدن هم که به اختیار ما نیست و هویت گذشته خودمون را از دست می‌دهیم و مسئله‌ای است که بسیاری از کشورهای غرب که دچار آن شدند. یک نوع مرعوب هم هست یعنی انسانهای کج فکر انسان‌های متحجر که قدرت این را ندارند که واقعیت‌های زمانشان را بشناسند از یک طرف احساس قدرت پاسخگویی ندارند و از طرف دیگر تعصب و کج اندیشی‌ها سبب می‌شود که نتواند خودشان را نوسازی کنند. جواب مقتضیات زمان را بدهند یک نوع مرعوبیت هست که به جای نقد آنچه که از میان آمده است یا نقد به آنچه که از بیرون آمده است می‌پردازند. یک دفعه می‌بینیم موج ایجاد می‌شود فحش دادن به غرب می‌شود، ارزش توی یک کشور و در این موقعیت نقد هم از میان می‌رود و همین غرب در همان جایی که داریم فحش می‌دهیم بدون اینکه بفهمیم ارکان ما را می‌گیرد و از مبانی غرب با غرب روبرو می‌شویم. هر یک شکل بدتری از شکلی که فرض کنید بر ما حاکم می‌شود و غلبه پیدا می‌کند. مرعوب‌ شدن دو جور است. یکی در اختیار قرار گرفتن یکی هم نفی مطلق کردن و مقتضیات زمان را نفهمیدن و نسل‌ها را از درون اصلاح نکردن و آماده نشدن برای اقتباس و هویت خویش بخشیدن به آنچه که دیگران هم به دست آورند و البته آفریدن به تناسب‌ نیازهایی که در زمان ما هست و ما از یک طرف حق داریم و باید به جوانمان توصیه کنیم به دینشان، به آیینشان، به فرهنگشان و به گذشتگانشان اشراف پیدا کنند. بشناسند، احساس هویت بکنند و بر اساس این، به سکو برسید و از این سکو پرش پیدا کنند؛ آیین آفریدن یا اقتباس کردن و یا بخشیدن به هویت خود به آنچه که دیگران داشتند و از سوی دیگر آنها حق دارند به ما این توصیه را بکند و این توقع را داشته باشند که زمینه رشد را برایشان فراهم بیاوریم. اولا محیط را محیط مشارکت بکنیم. محیط را محیط آرزو بکنیم. محیط را محیطی بکنیم که بحث و گفتگو آزاد باشد. صحبت کردن سؤال کردن یک ارزش به حساب بیاید و نه یک تعارف. که مثلا کسی که کوچکتر است حق ندارد از بزرگترش سؤال بکند و یا کسی که قدرت ندارد، یعنی قدرت سیاسی از کسی که صاحب قدرت است حق پرسش سؤال ندارد. این زمینه را فراهم بیاوریم پس زمینه‌های پیشرفت علمی فراهم آوردن امکانات تجهیز فضاهایی که برای دانش و علم هست، دستیابی این نسل جوان به اطلاعات و آگاهی‌ها و در این صورت هست که می‌توانیم جامعه‌ جوانانمان را و تجربه جوانانمان را به یک فرصت مناسب برای پیشرفت تبدیل کنیم والا خود این جوان بودن هم تجربه جوان داشتن هم جامعه جوان داشتن می‌توان یک تهدید باشد برای آینده خوشبختانه ایران هم به لحاظ نیروی انسانی هم به لحاظ استعدادهای گوناگون مادی یک وضعیت ممتاز را دارد. یک نمونه ممتازش همین شماها هستید که با امکاناتی با مراتب کمتر از بسیاری از رقیب‌هایتان در عرصه‌های بین‌المللی با تکیه بر توان ذاتی و آن ضریب هوشی بالایی که شما فرزندان این سرزمین و این ملت دارید می‌توانید به درجات عالیتری از خیلی از کسانی که امکاناتی بیشتر ازشما دارند برسید. این استعداد انسانی سرشاری است که در طول تاریخ دیدیم توانستند تمدن‌های جهانی را تحت تأ‌ثیر قرار بدهند.
حالا گیرم پدر تو بود فاضل – از فضل پدر تو را چه حاصل- ما در صورتی فرزند خلف هستیم که بازهم بیافرینیم و خلق کنیم و بتوانیم تأثیرگذار روی تاریخ بشری باشیم و این را می‌توانیم بچه‌های ما هم نشان دادند همین ۵۱ طلا و ۸۱ نقره و ۵۴ برنزی که در این چند سال بدست آوردند. نشاندهنده توان جامعه انسانی ماست و نیز استعدادهای طبیعی و موقعیت ممتاز جغرافیایی سیاسی که ایران دارد و منابع سرشار به اصطلاح ذخیره‌ها و زمینه‌ها و نیز موقعیت سوق‌الجیشی استراتژیکی که ایران دارد و واقعا شاید بی‌نظیر باشد توی دنیا اینها استعدادهایی است که در اختیار قرار دارد و ما باید اینها را به فعلیت برسانیم و البته مهمترین کار این است که این استعدادهای انسانیمان را بارور کنیم. همیشه در دنیا استعداد انسانی اولین سرمایه است حتی استعدادهای طبیعی و منابع را در صورتی می‌شود استخراج کرده و می‌شود به فعلیت رساند و می‌شود ارزش افزوده ایجاد کرد که این مغز به کار بیفتد. بنابراین در مقابل معدن و ذخایر ارزنده‌ای که داریم قابل قیاس نیست. این ذخایر مادی با منابع معدنی یعنی نیروی انسانی پرورش و رشد دهیم و شرط پیشرفت کشور است و بنابراین توجه به نسل جوان، نسل جوانی که در مسیر تحصیل است این باید از مهمترین برنامه کشور باشد. خوب المپیادها حتی یک هدف نهایی نیست مثل ورزش قهرمانی، ورزش قهرمانی هرگز یک هدف نهایی نیست گرچه برای اینکه شور ورزشی در جامعه‌مان ایجاد شود باید قله‌هایی داشته باشیم که نگاه به آنجا مسئولان ورزش را به حرکت در آورد، برای رسیدن به آن قله البته همه به آن قله نمی‌رسند، یک مغز به آن قله نهایی و یا سوی آن سکو می‌رود، در صحنه‌ی علم برای این است که در یک مسابقه ده‌نفره دو نفر آن بالا می‌رسند و آن می‌شود الگو و دیگران تلاش می‌کنند که به آنجا برسند یعنی در واقع محوری ایجاد شود. زمینه سازی برای رقابت سالم و برای بالا بردن توان فکری و علمی در نسل جوان و نوجوان ماست. یک نکته دیگری من می‌خواهم بگویم هم تشکر کنم بخاطر تلاش جناب آقای حداد عادل بوده که المپیاد ادبی را راه‌اندازی نمودند. در ادبیات فارسی یک رقابت جهانی بگذاریم، گرچه آن هم اگر فکر کنیم شاید در آینده بتوانیم کشورهای فارسی زبان و فارسی زبانهایی که علاقه‌مند به ایران هستند در سطح نوجوانان و جوانان نباشد، در سطح محققان و استادهای زبان فارسی باید این کار را بکنیم. ولی خب در داخل ایران تشویق به ادبیات که واقعا سرمایه بزرگ ماست تا در سطح جهانی بخواهند به آن موقعیت دست یابند کار بسیار خوب و ارزش‌مندی است و نیز وجود باشگاه دانش‌پژوهان که میدانم امکانات اندک اشت ما باید بیشتر امکانات بدهیم. برای همه شما آرزوی موفقیت می‌کنم و با وجود شما عزیزان مطمئن هستم که آینده ایران ما بهتر از امروز و دیروز خواهد بود و با یاری خدا ان‌شاءا… این کار را انجام بدهید و پیش بروید.»
 
روش تحقیق
 
رساله حاضر به طورکلی از دو بخش عمده مطالعات (بخش اول) و طراحی (بخش دوم) تشکیل شده است و هر بخش در زیر فصل‌های خود مراحل شناخت و شکل‌گیری پروژه را می‌شناسانند. بخش اول شامل مطالعات پایه (مبحث پژوهش و ابعاد آن ـ جوانان و نیازها و رابطه این دو مورد) و همچنین مطالعات تکمیلی (که با ایجاد رابطه‌ای بین مباحث پایه معماری سعی در شناخت ساختار ذهنی پروژه را دارد) می‌باشد. بخش دوم نیز شامل تعیین اجزاء و عناصر و تدقیق برنامه‌ فیزیکی،‌ مبانی طراحی، بررسی روابط عملکردی، سازمان‌دهی فضایی، جانمایی اصلی عناصر پروژه با توجه به زمینه، لکه‌گذاری، طرح مقدماتی و طرح می‌باشد.
تفکیک مباحث رساله به دوبخش بر این اساس بوده است که مطالب بخش اول مباحثی را در برمی‌گیرد که عموماً پیش از شروع طراحی توسط مطالعات باید زمینه برای طراح مشخص می‌شود و طراح براساس آنها فرایند طراحی را آغاز می‌کند که با توجه به فقدان چنین مطالعات و دستورالعمل‌های مدونی در زمینه موضوع رساله، بخش اول به این مباحث اختصاص پیدا کرده است تا براساس نتایج این بخش، طراحی هدفمند و واقعی‌تری در بخش دوم انجام شود. رساله حاضر براساس مطالعات کتابخانه‌ای، مراجعه به ادارات و ارگانهای مربوط و بررسی اسناد و مدارک آنان در رابطه باموضوع، مصاحبه با اساتید، صاحب‌نظران و مسئولان چه بصورت کتبی و چه بصورت شفاهی انجام شده است.
 
 
 
بیان هدف
 
نظر به اینکه کشور ما دارای جوانان با استعداد بسیار زیادی در تمامی رشته‌ها اعم از درسی،‌هنری، ورزشی و … است نیاز به آن دارد تا مسئولین با تشکیل نهادهایی به کشف و پرورش این استعدادها همت گمارند.
تشکیل این نهادها همواره در دستور کار دولت وجود داشته است، اما با توجه به جمعیت جوان کشور چند سالی است که سرعت بیشتری یافته است.
مهمترین و اساسی‌ترین کانونی که در این زمینه رخ نموده است با شگاه دانش‌پژوهان جوان است که به طور رسمی درسال ۱۳۷۴ طبق مصوبه شورای عالی فرهنگی تأسیس شد و کشف و پرورش استعدادهای علمی جوان، همچنین گسترش مباحث جدید علمی از طریق سیستم‌های چند رسانه‌ای و گذاردن آنها در اختیار جوانانی که نخبگان علمی کشور هستند و همچنین ایجاد امکانات آموزشی و پژوهشی بسیار مطلوب با استفاده از اساتید طراز اول و نیز استفاده از سیستم‌های جدید آموزشی سعی در بوجود آوردن دانش پژوهانی کارآموزده، خلاق و متعهد می‌گردد تا بتواند آینده علمی کشور را بیمه نماید و با معرفی مدیران و متخصصان لایق در راه تعالی کشور عزیزمان گام‌های مؤثری بردارد. هدف از تحقیق پیرامون طراحی فضایی است که بتواند روابط عناصر بوجود آورنده این فضا را نسبت به اهداف کلی که در ابتدا به آن اشاره شد در بر گیرد این مدخل گشوده شده‌ در حقیقت آغازی تحت موضوع و مضمون شروع عمل است و نه نتیجه و پایان آن.
لذا انتظار نمی‌رود انتظارات همگانی را پیرامون طراحی چنین فضایی به حقیقت و تمامی برآورده‌ باشد. لذا درآغاز کار از کلیه صاحب‌‌نظران و اندیشمندانی که ایرادی را به عمل انجام شده می‌بینند و پیشنهاداتی جهت بهبود نظر و عمل دارند، تقاضا می‌شود تداوم‌بخش این حرکت باشند و آنرا به پایان برسانند
مبانی نظری معماری پروژه:
نوع مبانی نظری حاکم بر یک پروژه معماری روح و شخصیت معماری آن را تعیین کرده باعث تمایز آن از سایر پروژه‌ها و بناهای دیگر می‌شود. با عنایت بر کنش پژوهش که در بردارنده مضمونی از تحول و نو شدن و حرکت رو به آینده است، همچنین استفاده کنندگان پروژه که جوانان و نوجوانان می‌باشند از ایده‌های معماری که در بردارنده مفاهیم حرکت و تحول است بصورت استعاری و تجدیدی در مبانی نظری این پروژه استفاده شده است.
حال لازم است قبل از بیان مبانی نظری کمی در مورد حرکت و تحول توضیح داده شود.
«یسأله من فی‌السماوات و الارض کل یوم هو فی‌شأن» (الرحمن ۲۹)
هــر نفس نو می‌شـود دنیا و ما بی‌خبـر از نـو شـدن انــدر بقا
عمر همچون جوی‌نو نو می‌رسد مستمــری می‌نمــاید درجسـد (مولوی)
 
دو منبع اساسی پذیرش حرکت جهان و پویایی انسان
علت اساسی پذیرش حرکت جهان هستی و پویایی انسان در مجرای علوم و فلسفه‌ها دو منبع اساسی دارد.
 
مبنع درون‌ذاتی
عبارت است از احساس نوعی استمرار که همگان در حال اعتدال روانی در درون خود در می‌یابند و این احساس ممکن است هم جنبه فیزیولوژیکی داشته باشد و هم جنبه روانی محض. بنابراین استمرار حرکت و تحول در درون، موضوعی را که در یک لحظه در ذهن منعکس شده است، حتی یک لحظه هم به حال سکون نمی‌گذارد. به همین جهت است که می‌گوئیم، ‌حتی اگر فرض شود که همه اجزاء و روابط جهان هستی ساکن بوده باشد، باز منبع درونی ما با حرکت مستمری که دارد، آن اجزاء و روابط را در حال جریان تلقی خواهد کرد. مانند کسی که در قطار متحرک نشسته،‌ درختان و تپه‌ها و ساختمان ‌هائی که از جلو آنها می‌گذرد در حرکت می‌بیند. این منبع درون ذاتی حرکت است که پاسخ‌گوی جوشش نوگرایی مستمر حیات می‌باشد و همین منبع است که نمی‌گذارد انسان دارای اعتدال روانی در هیچ موقعیت بدست آمده توقف نماید، ‌اگر چه آن موقعیت از نظر آرمانی در حد اعلاء‌ بوده باشد. افراد در اشباع جوشش این منبع به گروه‌های متنوع تقسیم می‌شوند:
الف) افرادی که در سطوح پایین معرفت قرار دارند. با دلبستگی به لذات حسی و دلخوشی به مایحتاج زندگی جهت گذران عمر جوشش مزبور را پاسخ می‌گویند.
ب) گروهی که در سطح بالائی از معرفت قرار دارند و اسیر جاذبه‌های ناپایدار و لذات سطحی نمی‌شوند،‌ بلکه با تکاپو در راه کشف معارف و موقعیت‌های پیشرفته‌تری، منبع جوشان نوگرائی را اشباع می‌نمایند.
 
منبع برون ذاتی
عبارت است از واقعیت برون از ذات ما که در همه اجزاء و روابط جهان هستی با نمودهای مختلف دیده می‌شود،‌و یا با استدلال‌های عقلی اثبات می‌گردد. و بدان جهت که ذهن انسانی هر چند هم که بتواند با مفاهیم حرکت و زمان بازی کند، یعنی این مفاهیم را که یا زیاد ،‌ پیش و یا پس بکند، قدرت به هم زدن نظم جریانی را که در طبیعت حکم فرماست ندارد. لذا حرکت و تحول در جهان عینی بدون دخالت و تصرفات ذهن اثبات می‌گردد. و همین واقعیت خارجی نظم در حرکت،‌ که در جهان عینی که در پهنه هستی عمومیت دارد، ایده‌آلیست را مجبور به پذیرش واقعیت عینی می‌‌نماید. یعنی او هم می‌بیند که ذهن و درک آدمی هر اندازه هم که قوی و بازیگر متصرف بوده باشد باز نمی‌تواند فصل پائیز یکسال را از بهار همان سال طولانی‌تر کند. این دو منبع اساسی حرکت را در چند بیت زیر از مولوی می‌بینیم:‌
هر نفس نو می‌شود دنیا و ما
عمر همچون جوی نو نو‌می‌رسد
شاخ آتش را بجنبانی به ساز
این درازی خلقت از تیزی صنع
در نظر ها چرخ بس کهنه و قدیم
بی‌خبر از نو شدن اندر بقا
مستمری می‌نماید در جسد
در نظر او می‌نماید بس دراز
می‌نماید سرعت انگیزی صنع
پیش چشمش هر دمی خلقی جدید
مولوی
تردید در اصل وجود تحول و دگرگونی در دو قلمرو طبیعت و انسان را جز در شب نشینی‌های نهلیست‌ها که حتی واقعیت هستی خود را هم مورد تردید قرار می‌دهند، نمی‌توان جستجو کرد.
سه مسئله مهم در باره حرکت و تحول همواره مورد اختلاف است. این مسائل عبارتند از:‌
۱- تعریف حرکت و تحول.
۲- ربط متغیر به ثابت‌های عینی محسوس.
۳- نتیجه‌گیری‌های فلسفی از حرکت و تحول.
متأسفانه به جای آنکه اختلاف در مسائل سه گانه فوق موجب گسترش نظریه‌ها و بررسی‌های عالی‌تر و تکامل یافته‌تر گردد عامل تضادهائی شده است که مسأله را از دیدگاه فلسفی غیر قابل حل می‌نماید. و در نتیجه متفکران و به تبع پیروان و طرفدارانش را به صف‌‌آرائی‌های خصمانه کشانده است. ما می‌دانیم که از آغاز تاریخ،‌ تماس بشر با جهان طبیعت و قلمرو انسان تا کنون، موضوع حرکت و تحول در مقابل مشاهده‌های حسی و علمی و دریافته‌های فلسفی قرار گرفته بر تمام شئون زندگی مادی و معنوی را روبنای خود قرار داده و سایه انداخته است. با این فرض نبایستی اختلاف در تعریف حقیقت حرکت و یا ربط حرکت به ثابت‌ها و نتیجه‌گیری‌های مکتبی در مورد این پدیده اساسی و شناخت آن موجب هجوم مناقشات ضد و نقیض ارباب نظرگاه‌های مکتب‌های مختلف شود.
 
اصول کلی حرکت و تحول
۱- حرکت و تحول بدون امکان کمترین تردیدی وجود دارد.
۲- حرکت و تحول انواع بسیار گوناگون دارد. که در علوم مختلف مورد بررسی قرار می‌گیرد.
۳- اختلاف و تنوع حرکت ‌ها مربوط به اختلاف و تنوع مواد و پدیده‌هائی است که در مجرای حرکت قرار گرفته‌اند.
۴- موقعی که مغز آدمی با حرکت و تحول چه درونی و چه برونی روبرو می‌گردد: ‌دو نوع دریافت برای او دست می‌دهد.
نوع اول:‌ درک خالص حرکت، مانند درک تنوع رنگ‌ها و تحول وجود و حرکت مانند سایر اشیاء عینی در ذهن ما نقش می‌بندد.
نوع دوم: ‌درک بازتابی حرکت است. یعنی ذهن ما حرکت را چنان در می‌یابد که دست به فعالیت زمان سازی می‌زند و در این حالت است که ما از تماس با حرکت،‌ کشش زمان را به سه تعین خاص که آن هم مربوط به فعالیت‌های مغزی است (گذشته،‌ حال،‌ آینده) درک و
دریافت می‌کنیم.
۵- تنوعی در عناصر و اشکال ماده روابط آنها را مشاهده می‌کنیم. یا تنوع معلول حرکت است،‌ یا حرکت معلول آن تنوع.
سه قسم عمده‌ حرکت:‌
سه قسم عمده برای حرکت و در دو قلمرو جهان طبیعت و انسان مشاهده می‌کنیم:‌
قسم یکم:‌ حرکت رو به تشکیل و سازندگی
قسم دوم:‌ حرکت رو به انحلال و پاشیدگی
قسم سوم: حرکت در مجرای موقعیت مستمر
تا اینجا شماره‌ای از مسائل کاملاً روشن و مقبول علمی و فلسفی همگانی را شناختیم. اکنون اگر کسی اعتراض کند که در باره ماهیت خود حرکت نتوانستیم به تعریف و توصیفی برسیم که به عنوان یک شناخت بدیهی جزء معلومات خود تلقی نکنیم، پاسخ این اعتراض را همان مسائل روشن در باره حرکت خواهد داد که هر یک از آن مسائل چهره مخصوصی از ماهیت تحول را برای ما قابل درک می‌سازد. و نیز همچنانکه با گسترش تدریجی معلومات می توانیم با چهره‌های دیگر حرکت آشنائی پیدا کنیم. مفهوم حرکت با قطع نظر از صدها مسائل که در منشأ و نتایج و خواص آن وجود دارد از روشن‌ترین مفاهیم مانند واقعیت و هستی است که اگر از همان دریافت روشنی که در باره آنها داریم منصرف شده و به تجزیه و تحلیل های تجریدی بپردازیم،‌ جز افزودن به ابهام و تاریکی آنها کاری نمی‌توانیم انجام بدهیم. اکنون چند مسأله روشن را در باره حرکت متذکر می‌شویم.
 
چند مسئله روشن در باره‌ حرکت
۱- با آشنائی به عوامل حرکت در یک رویداد می‌توانیم به نقطه‌های مسیر حرکت آشنایی داشته باشیم. این آگاهی و اطلاع در باره عوامل و مسیر حرکت و واحدهائی که در مسیر قرار خواهد گرفت، با علم به نتایج و معلول‌های حرکت در مسیری که در پیش گرفته است،‌ رابطه مستقیم دارد. هر چه آگاهی اول بیشتر، آگاهی دوم کامل‌تر خواهد بود و بالعکس.
۲- شخصیت انسان ها در حال تماس با رویداد، ‌متحرک، به جهت قدرت و ضعف شخصیت،‌ دریافت‌ها و عکس‌العمل‌های مختلفی نشان می‌دهند،‌ هرچه شخصیت و ادامه فرماندهی آن موفق‌تر می‌باشد و بالعکس یعنی در صورت ضعف شخصیت و نقص آشنائی با خواص و قوانین تحول به تلاشی و چند شخصیتی مبتلا خواهد گشت. وجود قوانین در همه علوم و جهان نگری‌ها دلیل وجود ثابت‌ها می باشد.
۳- تشابه تحولات روی موضوعات خاص منشأ امتزاع قوانینی در علوم می‌گردد. بعنوان مثال ما می‌دانیم که اگر ریشه گیاه یا گل معینی با تفاعل صحیح با عناصر مخصوص حرکت کند، گیاه یا گل مفروض می‌روید و به حال طبیعی خود می‌رسد. از این جریانات مشابه ما قانون ثابت در باره آن گل و گیاه را درک می‌کنیم. باز می‌دانیم که اگر شخصیت آدمی تحت تأثیر موضوعات متضاد،‌قرار بگیرد و هر موضوع ضدی را با تمام شخصیت بپذیرد چون فرض بر این است که موضوعات مورد پذیرش متضاد و قابل جمع نیستند،‌ لذا آن شخصیت مختل گشته و به چند شخصیتی مبتلا می‌گردد. تشابه دائمی این جریان در موارد متعدد،‌ قانون ثابتی را در باره شخصیت اثبات می‌کند. تمام قوانین علمی و هنری و تکنیکی بدون استثناء‌ از مجرای مزبور بدست می‌آید.
این سه مسئله هم در باره‌ حرکت و تحول کاملا روشن است . هر سه مسئله گویای قوانین کلی در پدیده حرکت است که لزوم ثابت‌ها را هم از نظر قوانین ذهنی و هم از لحاظ وجود عینی گوشزد می‌کند. ثابت‌های ذهنی همان قوانینی است که در تمام علوم و تکنیک و هنر وجود دارد. اما لزوم ثابت‌های عینی و خارجی از آن جهت اساسی که تصور تشابه دائمی رویدادها را در شرایط معین،‌ بدون استناد به ثابت‌های عینی که ذهن انسانی در انتزاع از قوانین آن مورد استفاده قرار می‌دهد،‌ امکان‌پذیر نیست.
به عبارت روشن‌تر وقتی که مجموعه‌ای از رویدادها به عنوان علت،‌ در مسیر به وجود آوردن معلول خود قرار می‌گیرد، بدیهی است که معلول مفروض ضروری و لازم خواهد بود، با قید به اینکه آنچه دیده می شود رویدادهای خاصی هستند که رویدادهای خاص دیگری را به عنوان معلول بوجود می‌آورند. ما هر اندازه هم که این دو مجموعه رویدادها را تجزیه و تحلیل کنیم. تحقیقی به عنوان رابطه‌ ضروری که عینیت داشته باشد نمی‌رسیم پس این اختصاص از کجا ناشی می‌شود.
قرن ها بگدشت این قرن نویست
عدل آن‌عدل است‌وفضل آن فضل‌هم
قرن‌ها بر قرن‌ها رفت ای همام
شد مبدل آب این جو چند بار
ماه آن ماه‌است و آب آن‌‌نیست
لیک مستبدل شد این قرن دامم
وین معانی برقرار و بر دوام
عکس ماه و عکس اختر برقرار
مولوی
همچنین است مسائل انسانی چه در صورت فردی و چه در مشکلات اجتماعی، یعنی هیچ حرکتی در موجود انسانی قابل تحقق نیست مگر اینکه از یک عده قوانین ثابت پیروی می‌کند.
بازیگری ذهن آدمی در مسائل عالی جهان‌بینی گاهی از حالت طبیعی تجاوز کرده،‌ تجرید‌های ذهنی را به جای واقعیات عینی می‌شناند. موضوع حرکت و تحول یکی از این مسائل است که از تجرید‌های ذهنی در امان نمانده است. زیرا در آن هنگام که خود مفهوم حرکت به معنای خروج از قوه به فعل یا ثبوت پس از نفی و نفی پس از ثبوت در ذهن متفکر دریافت می‌شود. خود این مفهوم، نمی‌تواند متحرک بوده باشد به این دلیل که اگر این مفهوم تغییر پیدا کند،‌ ماهیت حرکت دگرگون می‌شود یعنی حرکت عبارت است از «خروج از قوه به فعل» یا «ثبوت از نفی و نفی پس از ثبوت»
 
نقش تضاد در تغییر و حرکت و تکامل
در اینجا دو مفهوم بررسی می‌شود:‌
۱٫ تضاد
۲٫ حرکت
شاید بهترین تعبیر فارسی تضاد، ناسازگاری است. ما عجالتاً به جای کلمه «تضاد» کلمه «ناسازگاری» را به کار می‌بریم که تا اندازه‌ای جامع‌تر است و با مقصودی که داریم موافق‌تر و منطقی‌تر است.
معنی تضاد ناسازگاری است. نه ناسازگاری در موجود بودن،‌ بلکه ناسازگاری بعد از موجود بودن، یعنی هر دو ضد،‌ اجتماع در وجود پیدا می‌کنند و در حالی که هر دو درآن واحد وجود دارند با یکدیگر ناسازگارند. با هم در حال تنازع و ستیزند، ‌این می‌خواهد آن را معلوم کند و یا لااقل اثر آن را خنثی کند و دیگری می‌خواهد این را معدوم کند و یا لااقل اثرش را خنثی کند. برای دو شیئ در حال جنگ،‌ جنگیدن فرع بر این است که هر دو در آن واحد وجود داشته باشد.
تضاد فکر بشر را و نظر را همیشه شدیدا به خود جلب می‌کرده و موجب شگفتی او می‌شده‌است که چرا یک نوع جنگ و ستیز و تنازع ـ و حتی چرا این همه اختلاف ـ در میان اجزای عالم مشاهده می‌شود و حیات یکی سبب مرگ دیگری و مرگ یکی سبب حیات دیگری می‌شود؟ این یک امر فوق‌العاده برای متفکران بشر بوده است. و همین امر سبب پیدایش فلسفه «ثنویت» و موجب پیدایش حس بدبینی به هستی شده است. مجموعا در این زمینه در طول تاریخ فلسفه سه نظریه پیدا شده است:‌
نظریه اول: ‌ناسازگار‌ی‌ها امری عرضی و سطحی است.
نظریه دوم:‌ نابجا بودن تضادها و کمال مطلوب نبودن جهان.
نظریه سوم:‌ اصیل بودن ناسازگاری‌ها و مؤثر بودن آنها در تکامل.
ناسازگاری‌ها منشأ تنوع، تکامل،‌ ترکیب، زیبایی و اعتلا هستند. اگر ناسازگاری‌ها در جهان نمی‌بود تنوعی نبود،‌ تکاملی نبود. این ناسازگاری‌ها نقش اساسی را در تحول و تنوع و تغییر و تکامل جهان بازی می‌کنند. ناسازگاری‌ها خود قابل توجیه‌اند و ضرورتی نیست که سازگاری‌ها توجیه کننده آنها باشد. این نظریه نقش‌های منفی ناسازگاری‌ها را لازم لاینفک می‌داند ولی نقش مثبت هم برای آنها قائل است. مطابق این نظریه نقش اساسی در نقش‌های منفی خلاصه نمی‌شود بلکه اساسی‌ترین نقش‌های این ناسازگاری‌ها نقش‌های مثبت آنهاست،‌ این‌ها عامل تحول و تکامل و ترکیب و زیبایی و حرکت رفاه در جهان هستند. ول نقش‌های منفی هم به طور طبیعی و تطفلی در آنها هست،‌حال چطور؟
 
تضاد، زمینه‌ساز حرکت
جهت دیگری که نقش اساسی تضاد را باعث می‌شود،‌ خارج کردن ماده از انحصار یک صورت بخصوص است. به قول قدمای ما اگر قرار بود ماده تنها در انحصار یک صورت قرار گیرد،‌دیگر نوبت به صورت‌های بعدی نمی‌رسید. این بدن را که ما و شما در حال حاضر صاحب و واجد شخصیت و روح و فکر می‌دانیم، ‌در صدها سال پیش جسم حیوان، گیاه و یا جمادی را تشکیل می داده و اگر این ماده می‌خواست صورت قبلی خود را حفظ کند دیگر ما در کار نبودیم. به همین جهت در گذشته پاسخ این پرسش که «مرگ در اثر چیست؟» را صددرصد در مسئله تضاد می‌دانستند و می‌گفتند اگر تضادی نبود و عوامل مخرب و فرسوده کننده خارجی وجود نداشت، موجود زنده همیشه زنده بود زیرا ماده،‌ حیاتی را پذیرفته بود و موجباتی در بین نبود که ماده حیات را رها کند و یا حیات ماده را، این عوامل بیرونی سبب تخریب شده، ماده را از انحصار یک صورت خاص خارج کرده و نوبت به صورت‌های دیگر می‌رسد: «لولا التضاد ما صح دوام الفیض عن المبدا الجواد» اگـر تضـاد نمی‌بود به مـاده این امکان داده نمی‌شـد که محل
افاضه‌ صور جدیدی از عالم بالا واقع شود.
علیهذا از جنبه مثبت، دو نوع تأثیر و نقش می‌توان برای تضاد‌ها برشمرد:‌اولی نقش تضاد است در ایجاد تعادل بین اضداد،‌و دومی نقش تضاد است در راه‌گشایی به سوی تنوع و به سوی آینده.
فلاسفه اسلامی نقش دیگری را نیز برای تضاد قائل بودند و می‌گفتند حرکت بدون معاوق امکان‌پذیر نیست. یعنی هر حرکتی آن وقت ممکن است وجود پیدا کند که مانعی بر سر راهش باشد.
هر حرکتی میان دو نیرو واقع می‌شود:‌ یکی نیروی سوق دهنده و دیگری نیروی مانع شونده و مقاومت کننده که البته این نیروی حرکت،‌ هم می‌تواند در درون و در داخل جسمی متحرک باشد و هم در خارج و بیرون از آن. مثلا جسمی را که ما بوسیله نیرو دستمان در فضا به حرکت در می‌آوریم، نیروی مقاوم آن فشار هواست که در مقابل نیروی دست ما قرار داد و اگر فشار هوا نبود این حرکت به وقوع نمی‌پیوست زیرا حرکت در خلاء‌ محال است (مقصود از خلاء‌ مطلق در اینجا حالتی است که در مقابل جسم متحرک هیچ نیرویی در معاوق و مقاومی وجود نداشته باشد). فلاسفه می‌گفتند سرعت و کندی حرکت را نیروی محرک، ‌و درجه این سرعت یا کندی را نیروی مقاوم مشخص می‌کند. به بیان دیگر حرکت به طبع خود و از حیث حرکت بودنش ممکن است بی‌نهایت سرعت داشته باشد و حال اگر یک متحرک بخواهد با این سرعت بین دو نقطه الف و ب حرکت کند‌، لازم می‌آید که این حرکت زمان نداشته باشد و در لا «زمان» حرکت واقع شود یعنی نقطه ابتدا و انتهای حرکت از آغاز یکی باشد و این محال است. کندی هم اگر غیر متناهی. حرکت مساوی با صفر است. پس حرکت میان دو حد بی‌ نهایت و صفر درجه سرعت امکان وقوع می یابد و تعادل میان این دو حد را مقدار نیروی محرک از یک طرف و مقدار معاوق از طرف دیگر تعیین می‌کند. بنابراین معنای سخن بالا این است که چون حرکت یک تغییر تدریجی است که در زمان صورت می‌گیرد و نه در لا زمان یا بی‌نهایت زمان، این حرکت بدون یک تضاد میان نیروی حرکت و معاوق امکان‌پذیر نیست.
پس نقش تضاد در حرکت از دو حالت است،‌یکی اینکه اگر تضاد نبود صورت‌های قدیم زمینه را برای صورت‌های جدید و بروز تغییر و تنوع جهان مهیا نمی‌کرد، و دیگر اینکه اگر تضاد میان نیروی محرک و معاوق نبود اصولا هیچ حرکتی واقع نمی‌گشت.
پس تضـادها و تصـادم‌ها و جنگیـدن‌ها و اختلاف‌ها صـرفاً اموری طفیلی و
سطحی نیستند بلکه در ارکان ساختمان عالم دخالت دارند. و چون در اصل ساختمان جهان دخالت دارند، نقششان صرفا نقش منفی نیست پس تضادها نه تنها نقش اساسی دارند بلکه اموری بایستنی هستند.
 
بحث فلسفی حرکت
در مورد حرکت بطور کلی در تاریخ فکر بشر و در تاریخ فلسفه و تجزیه و تحلیل‌های مهم و قابل توجه چهار نظریه مختلف وجود دارد.
 
نظریه اول: نظریه الیائیان
این نظریه اساسا حرکت را انکار کرده است و می‌گوید احساس حرکت در جهان خیالی بیش نیست و ناشی از خطای حس است و در واقع در جهان حرکتی وجود ندارد. در میان نحله‌های قدیم یونانی در دوره قبل از سقراط و افلاطون نحله الیائیها به داشتن چنین نظریه‌ای معروف است.
 
نظریه دوم: نظریه اتمیسم
این نظریه برای حرکت واقعیتی قائل است ولی حرکت را، بلکه مطلق تغییر را، از سطح اشیاء بیرون نمی‌داند و می‌گوید اصل و اساس جهان عبارت است از یک سلسله جواهر جسمانی، یک سلسله ذرات خیلی کوچک غیر قابل احساس که چشم نمی‌تواند آنها را ببینند. اینها ذراتی هستند شکست ناپذیر و تغییرناپذیر و به دلیل همین شکست ناپذیری اصطلاح «اتم» (جز لاتجزی) را در مورد آنها به کار برده است. دموکریت (ذیمقراطیس) پدر نظریه اتمی چنین نظری داشت.
 
نظریه سوم: نظریه ارسطو
ارسطو نظریه سومی در باب حرکت و بطور کلی تغییر ارائه داد. نظریه او در حدود ۲۰۰۰ سال در جهان حاکم بود و هنوز هم ارزش خود را حفظ کرده است.
او میان «تغییر» و «حرکت» فرق قائل شد و گفت ما دو نوع تغییر داریم:
۱- تغییرهای تدریجی به نام «حرکت»
۲- تغییرهای دفعی به نام «کون و فساد» (حادث شدن و فانی شدن که در فاصله این حدوث‌ها و فناها ثبات برقرار است.)
او می‌گفت تغییر تدریجی در سطح اشیاء است. در کمیت و کیفیت اشیاء،
در نقل و انتقال‌های اشیاء، در وضع اشیاء و بالاخره در ظواهر اشیاء است که همه اینها مقولات عرضی‌اند؛ در عمق وجود اشیاء حرکت نیست ولی تغییر است و اسم این تغییر را «کون و فساد» نامید.
 
نظریه چهارم: نظریه ملاصدرا
این نظریه بصورت یک اصل فلسفی مبرهن تنها در فلسفه اسلامی پیدا شد و آن نظریه «حرکت جوهریه» بود که صدر المتأهلین ارائه داد. او گفت که کون و فسادی در عالم نیست و هر چه هست حرکت است. ارسطو گفته بود که در جوهر اشیاء کون و فساد است نه حرکت، بر جوهر اشیاء تغییرات آنی و دفعی حکمفرماست و سکون زمانی. بوعلی که بزرگترین نماینده مکتب ارسطویی در دوره اسلام است ـ هر چند خود صاحب نظریات زیادی مستقل از ارسطو است ـ نیز همین نظر را تأیید کرده بود. ولی صدر المتأهلین گفت اساس عالم ما را جوهر تشکیل می‌دهد و اعراض تبعی و طفیلی هستند و شما جوهر را امری ثابت پنداشته‌اید که گهگاه تغییرات دفعی پیدا می‌کند و حال آنکه در سراسر جهان ماده، ثباتی وجود ندارد و آرامشی نیست و نباید گفت که جهان متحرک است بلکه باید گفت که جهان یک واحد حرکت است و یک جریان دائم است. در اینجا مراد از «متحرک» و «حرکت» دوتاست، لکن در جوهر، متحرک و حرکت یکی است. وی گفت گذشته از برهان، قرآن نیز این نظر را تأیید می‌کند. خداوند در قرآن از سیر همه اشیاء بدون استثنا به سوی مبدأیی که از آن آغاز شده‌اند سخن می‌گوید و این جز با حرکت عمومی سراسر طبیعت توجیه پذیر نیست (انا الله و انا الیه راجعون)۱، (کل الینا راجعون)۲٫
طبق این نظریه جهان یک پارچه حرکت و جریان است و یکپارچه حدوث. در این فلسفه تفاوت طبیعت تفاوت حرکت و ثبات است و اگر ما در درون خود در ذهن خود میان گذشته و آینده پیوند می‌زنیم یعنی هم گذشته را درک می‌کنیم، هم حال را‌ درک می‌کنیم و هم آینده را، برای این است که علم ما مرتبه ماوراء طبیعی وجود ماست.
اینجاست که رابطه معلولی و تعلقی طبیعت به ماورا طبیعت عجیب مشخص می‌شود. آیا اگر ما و جهان ما ۱۰ میلیون سال قبل در یک «آن» حادث شده و بعد در «زمان» رها شده بودیم، نیازمند به علتی که ما را و جهان ما را حادث کند و بوجود بیاورد بودیم. اما اکنون که معلوم شده «آن حدوث» در کار نیست بلکه «زمان حدوث» در کار است و ما در «آن» حادث نشده‌ایم و در «زمان» حادث شده و می‌شویم و خواهیم شد و حدوث ما عین فنای ماست پس دیگر نیازمند به علت محدثه نیستیم؟
ما را دائماً دارند وجود می‌دهند نه اینکه در یک «آن» وجود پیدا کردیم و نیاز ما به علت تمام شده دائم فیض وجود می‌گیریم ما دائما در حال شدن هستیم این هم نظریه چهارم.
 
 
 
 
 
 
 
 
فهرست مطالب مطالعات و پایان نامه خانه علوم و فن‌آوری
 
 
 
عنوان     صفحه
 
مقدمه
مقدمه    ا
روش تحقیق    ط
ضرورت تحقیق    ی
فرآیند مطالعات طراحی    ک
بیان مسئله     ل
بیان موضوع    ن
بیان هدف    ع
مبانی نظری معماری پروژه    ف
 
فصل اول مطالعات پایه
۱ـ تحقیق و پژوهش    ۱
۱ـ۱ـ تحقیق و پژوهش    ۱
۱ـ۱ـ۱ـ از نظر لغت    ۱
۱ـ۱ـ۲ـ در اصطلاح    ۱
۱ـ۲ـ ضرورت‌های پژوهش    ۲
۱ـ۲ـ۱ـ از نظر علمی    ۲
۱ـ۲ـ۲ـ در جنبه مکتب‌شناسی    ۳
۱ـ۳ـ دامنه ضرورت‌ها    ۳
۱ـ۳ـ۱ـ در جنبه حیات فردی    ۳
۱ـ۳ـ۲ـ در جنبه اجتماعی    ۴
۱ـ۳ـ۳ـ از نظر اخلاقی    ۴
۱ـ۳ـ۴ـ از دید اسلام    ۴
۱ـ۴ـ فوائد پژوهش    ۶
۱ـ۴ـ۱ـ در جنبه فردی    ۶
۱ـ۴ـ۲ـ در جنبه اجتماعی    ۶
۱ـ۴ـ۳ـ در جنبه فرهنگی    ۷
۱ـ۵ـ نفس پژوهش و لذت آن     ۷
۱ـ۶ـ اهداف و مقاصد پژوهش    ۸
۱ـ۶ـ۱ـ منظور از هدف    ۸
۱ـ۶ـ۲ـ ضرورت و اهمیت هدف در تحقیق    ۹
۱ـ۶ـ۳ـ ویژگیهای اهداف    ۹
۱ـ۶ـ۴ـ دسته‌بندی اهداف    ۱۰
۱ـ۷ـ مشکلات و موانع تحقیق پژوهش    ۱۳
۱ـ۷ـ۱ـ در رابطه با پژوهشگر    ۱۳
۱ـ۷ـ۲ـ در رابطه با کادر تحقیق    ۱۵
۱ـ۷ـ۳ـ در رابطه با منابع تحقیق    ۱۵
۱ـ۷ـ۴ـ در رابطه با واقعیت‌های جامعه    ۱۵
۱ـ۸ـ انواع پژوهش از نظر عده پژوهشگران    ۱۶
۱ـ۸ـ۱ـ تحقیق فردی    ۱۷
۱ـ۸ـ۲ـ تحقیق گروهی    ۱۷
۱ـ۹ـ امکانات لازم برای پژوهش    ۱۷
۱ـ۹ـ۱ـ در جنبه پژوهشگر    ۱۷
۱ـ۹ـ۲ـ در جنبه مسأله پژوهش    ۱۷
۱ـ۹ـ۳ـ امکانات در رابطه با واقعیت‌ها    ۱۷
۱ـ۹ـ۳ـ۱ـ امکانات اقتصادی    ۱۷
۱ـ۹ـ۳ـ۲ـ امکانات اجتماعی    ۱۸
۱ـ۹ـ۳ـ۳ـ امکانات سیاسی    ۱۸
۱ـ۹ـ۳ـ۴ـ امکانات فرهنگی    ۱۸
۱ـ۹ـ۳ـ۵ـ امکانات مذهبی    ۱۸
۱ـ۹ـ۳ـ۶ـ امکانات دیگر    ۱۹
۱ـ۱۰ـ مراحل پژوهش    ۲۰
۱ـ۱۰ـ۱ـ تعیین موضوع    ۲۰
۱ـ۱۰ـ۲ـ تعیین مرز موضوع    ۲۱
۱ـ۱۰ـ۳ـ تهیه اطلاعات    ۲۱
۱ـ۱۰ـ۴ـ تدوین اطلاعات    ۲۱
۱ـ۱۰ـ۵ـ تهیه فرضیه    ۲۱
۱ـ۱۰ـ۶ـ بررسی مجدد فرضیه    ۲۱
۱ـ۱۰ـ۷ـ تهیه اصل یا قانون    ۲۲
۱ـ۱۰ـ۸ـ دستیابی به نظریه یا تئوری    ۲۲
۱ـ۱۰ـ۹ـ نگارش و ارائه تحقیق    ۲۲
۱ـ۱۱ـ طرح پژوهش    ۲۲
۱ـ۱۱ـ۱ـ طرح تحقیق    ۲۳
۱ـ۱۱ـ۲ـ نکات مورد بحث در طرح    ۲۳
۱ـ۱۲ـ روش‌های کلی در پژوهش    ۲۵
۱ـ۱۲ـ۱ـ روش‌های فلسفیـ مذهبی    ۲۵
۱ـ۱۲ـ۲ـ روش‌های مطالعه‌ای    ۲۵
۱ـ۱۲ـ۳ـ روش‌های تجربی    ۲۵
۲ـ وضعیت علمی کشور    ۲۶
۲ـ۱ـ وضعیت علمی کشور    ۲۶
۲ـ۲ـ مشکلات و موانع ساختاری در نظام تحقیقاتی ایران    ۲۷
۲ـ۲ـ۱ـ مشکلات مربوط به مدیریت سیاستگذاری و نیروی انسانی    ۲۷
۲ـ۲ـ۲ـ مشکلات مربوط به ساختار و تشکیلات تحقیقات    ۲۸
۲ـ۲ـ۳ـ مشکلات مربوط به اطلاع رسانی فرهنگ و آموزش    ۲۸
۲ـ۲ـ۴ـ مشکلات مربوط به قوانین و مقررات    ۲۸
۲ـ۲ـ۵ـ مشکلات مربوط به بهره‌برداری از منابع پژوهشی    ۲۸
۲ـ۳ـ  نقاط قوت و ضعف بخش پژوهش در ایران     ۲۹
۳ـ بررسی آماری پژوهش در ایران    ۳۰
۳ـ۱ـ بررسی آماری پژوهش در ایران و مقایسه آن در جهان    ۳۰
۳ـ۲ـ منابع مالی و انسانی بخش پژوهش    ۳۱
۳ـ۳ـ بهره‌وری بخش پژوهش در ایران    ۳۲
۳ـ۴ـسیاستها و خط‌مشی‌های بخش پژوهش در برنامه‌های توسعه ‌کشور     ۳۳
۴ـ رابطه علم و تکنولوژی با پژوهش    ۳۵
۴ـ۱ـ رابطه علم و تکنولوژی با پژوهش    ۳۵
۴ـ۲ـ ضرورت امر پژوهش در توسعه علم و فن‌آوری    ۳۵
۴ـ۳ـ نیاز به تربیت پژوهشگر    ۳۶
۵ـ جوانان در جامعه امروز    ۳۷
۵ـ۱ـ جوانان در جامعه امروز    ۳۷
۵ـ۲ـ مفهوم نوجوانی و جوانی    ۳۸
۵ـ۳ـ مفهوم نیاز و بررسی آن در جوانان    ۳۹
۵ـ۴ـ تقسیم‌بندی نیازها    ۴۰
۵ـ۴ـ۱ـ نیازهای فیزیولوژیک    ۴۰
۵ـ۴ـ۲ـ نیاز به امنیت (ایمنی)    ۴۰
۵ـ۴ـ۳ـ نیاز به تعلق و عشق (وابستگی)     ۴۱
۵ـ۴ـ۴ـ نیاز به احترام    ۴۱
۵ـ۴ـ۵ـ نیاز به خود شکوفائی یا تحقق ذات یا کامل شدن    ۴۱
۵ـ۵ـ طبقه بندی نیازهای جوانان    ۴۱
۵ـ۵ـ۱ـ نیازهای جسمانی    ۴۲
۵ـ۵ـ۲ـ نیازهای روانی    ۴۲
۵ـ۵ـ۳ـ نیازهای زیستی    ۴۴
۵ـ۶ـ پیامدهای عدم توجه به نیازهای نوجوانان و جوانان    ۴۵
۵ـ۷ـ افراط و تفریط در برابر جوانان    ۴۷
۵ـ۸ـ انگیزه پیشرفت زمینه‌ای برای پژوهشگری جوانان    ۴۸
۵ـ۹ـ علاقه جوانان به مجهولات    ۴۹
۵ـ۱۰ـ نیازهای نسل جوان    ۴۹
۵ـ۱۱ـ تعلیم و تربیت در دوران جوانی    ۵۰
۵ـ۱۲ـ تربیت مبتنی بر ارزش‌شناسی در جوانان    ۵۲
۵ـ۱۳ـ لزوم رعایت حقوق جوانان و توجه به میزان سن    ۵۴
۵ـ۱۴ـ هدف تعلیم و تربیت جوانان    ۵۵
۵ـ۱۵ـ تصریح هدف غائی تربیت    ۵۶
۵ـ۱۶ـ دعوت اسلام به تعلیم و تربیت    ۵۷
۶ـ پویا و سازنده بار آوردن انسان    ۵۸
۶ـ۱ـ پویا و سازنده بارآوردن انسان    ۵۸
۶ـ۲ـ انسان فعال و انسان پذیرا    ۶۰
۶ـ۳ـ تأکید بر حرکت و تحول انسان از دیدگاه آیات قرآن    ۶۱
 
فصل دوم: مطالعات تکمیلی
۱ـ علم در آینه هنر    ۶۵
۱ـ۱ـ علم چیست؟    ۶۵
۱ـ۲ـ علم در آینه معماری    ۶۷
۱ـ۳ـ معماری و الکترونیک    ۷۱
۱ـ۳ـ۱ـ نامادیت    ۷۱
۱ـ۳ـ۲ـ حسی بودن    ۷۱
۱ـ۳ـ۳ـ چند رسانه‌ای بودن    ۷۲
۲ـ معماری (مسئله یا پاسخ)    ۷۳
۲ـ۱ـ معماری (مسئله یا پاسخ)    ۷۳
۲ـ۲ـ انگاره‌های پنهانی ذهنیت    ۷۳
۲ـ۲ـ۱ـ پایداری    ۷۴
۲ـ۲ـ۲ـ پویایی    ۷۴
۲ـ۲ـ۳ـ تغییر    ۷۴
۳ـ تعاریف و ضوابط تأسیس مراکز تحقیقاتی    ۷۷
۳ـ۱ـ تعاریف و ضوابط تأسیس مراکز تحقیقاتی    ۷۷
۴ـ ضرورت تأسیس باشگاه دانش‌پژوهان    ۷۸
۵ـ معرفی باشگاه دانش‌پژوهان جوان    ۸۰
۵ـ۱ـ باشگاه دانش‌پژوهان جوان    ۸۰
۵ـ۲ـ کلیات    ۸۰
۵ـ۳ـ وظایف    ۸۰
۵ـ۴ـ ارکان و تشکیلات    ۸۱
۵ـ۵ـ عضویت    ۸۳
۵ـ۶ـ امور مالی    ۸۴
۵ـ۷ـ آیین‌نامه پذیرش عضو در باشگاه دانش‌پژوهان جوان    ۸۴
۵ـ۸ـ نمودار سازمانی باشگاه دانش‌پژوهان جوان    ۸۶
 
فصل سوم: مطالعات تطبیقی
ـ مطالعات تطبیقی    ۸۷
۱ـ مرکز تکنولوژی مک کورمیک تریبون     ۸۸
۲ـ دانشگاه تکنولوژی و مجموعه آموزشی لاورنس     ۹۰
۳ـ دانشگاه تکنولوژی چالمرز     ۹۲
۴ـ دانشگاه تکنولوژی ماساچوست     ۹۴
۵ـ مرکز فرهنگی ژرژ پمپیدو    ۹۵
 
فصل چهارم: مطالعات زمینه
۱ـ مطالعات شهر مشهد    ۹۷
۱ـ۱ـ مطالعات تاریخی شهر مشهد    ۹۷
۱ـ۲ـ پیدایش شهر مشهد    ۹۷
۱ـ۳ـ شناخت شهر مشهد    ۹۹
۱ـ۳ـ۱ـ بررسی‌های کلی در مقیاس شهر    ۹۹
۱ـ۳ـ۱ـ۱ـ موقعیت جغرافیایی شهر مشهد    ۱۰۰
۱ـ۳ـ۱ـ۲ـ شناخت استخوان‌بندی شهر مشهد    ۱۰۰
۱ـ۳ـ۱ـ۳ـ محورهای شاخص شهر مشهد به لحاظ نقش ارتباطی و یا سیمای شهری    ۱۰۱
۱ـ۳ـ۱ـ۴ـ نقاط شاخص شهر مشهد    ۱۰۳
۱ـ۳ـ۲ـ توسعه شهر مشهد در آینده    ۱۰۴
۱ـ۳ـ۲ـ۱ـ بررسی اجمالی گسترش غربی شهر    ۱۰۴
۱ـ۳ـ۲ـ۲ـ مساحت شهر و کاربریهای اراضی طرح جامع (۹۵ـ ۷۰)    ۱۰۵
۱ـ۴ـ بررسی شرایط اقلیمی    ۱۰۶
۱ـ۴ـ۱ـ وزش باد    ۱۰۶
۱ـ۴ـ۲ـ تابش آفتاب    ۱۰۶
۱ـ۴ـ۳ـ بررسی وضعیت حرارتی هوا در شب و روز    ۱۰۷
۱ـ۴ـ۴ـ مواقع گرم و مواقع سرد سال    ۱۰۸
۱ـ۴ـ۵ـ خلاصه و نتیجه‌گیری    ۱۰۹
۱ـ۴ـ۶ـ جهت استقرار ساختمان    ۱۰۹
۱ـ۵ـ بررسی‌های جمعیتی شهر مشهد    ۱۱۰
۱ـ۵ـ۱ـ جمعیت شهر مشهد     ۱۱۰
۱ـ۵ـ۲ـ جمعیت شناور شهر مشهد    ۱۱۱
۲ـ مطالعات سایت طراحی    ۱۱۳
۲ـ۱ـ معرفی سایت    ۱۱۳
۲ـ۲ـ تجزیه و تحلیل محدوده مورد نظر    ۱۱۳
۲ـ۲ـ۱ـ روند شکل‌گیری محدوده در گذر تاریخ    ۱۱۳
۲ـ۲ـ۲ـ بررسی موقعیت محدوده در شهر مشهد    ۱۱۴
۲ـ۲ـ۲ـ۱ـ موقعیت مکانی محدوده در شهر مشهد    ۱۱۴
۲ـ۲ـ۲ـ۲ـ موقعیت محدوده به لحا‌ظ اقتصادی    ۱۱۴
۲ـ۲ـ۲ـ۳ـ موقعیت محدوده به لحاظ جمعیتی    ۱۱۵
۲ـ۲ـ۲ـ۴ـ موقعیت محدوده به لحاظ حوزه اداری    ۱۱۵
۲ـ۲ـ۲ـ۵ـ موقعیت محدوده به لحاظ فضای سبز    ۱۱۵
۲ـ۲ـ۲ـ۶ـ موقعیت محدوده به لحاظ تفریحی، فراغتی    ۱۱۵
۲ـ۲ـ۳ـ شبکه دسترسی محدوده سایت    ۱۱۶
 
فصل پنجم: تحلیل
۱ـ طبقه‌بندی اطلاعات    ۱۱۸
۲ـ تحلیل اطلاعات    ۱۲۱
۳ـ مبانی نظری طراح    ۱۲۴
۴ـ مبانی طراحی معماری پروژه    ۱۲۶
۵ـ برنامه‌ریزی فیزیکی پروژه    ۱۲۸
۵ـ۱ـ مبانی برنامه‌ریزی فیزیکی    ۱۲۸
۵ـ۱ـ۱ـ بررسی جمعیت هدف (گروه‌های مخاطب)    ۱۲۸
۵ـ۱ـ۲ـ رایزنی با اساتید و مسئولان مختلف    ۱۲۸
۵ـ۱ـ۳ـ بررسی نمونه‌های مشابه پژوهشی    ۱۲۸
۵ـ۱ـ۴ـ اساسنامه باشگاه     ۱۲۸
۵ـ۱ـ۵ـ استاندارد‌های موجود    ۱۲۹
۵ـ۲ـ طرح جامع فیزیکی    ۱۲۹
۵ـ۲ـ۱ـ حوزه‌بندی فضاها    ۱۲۹
۵ـ۲ـ۱ـ۱ـ اداری    ۱۲۹
۵ـ۲ـ۱ـ۲ـ علمی ـ پژوهشی    ۱۲۹
۵ـ۲ـ۱ـ۳ـ‌ اقامتی‌    ۱۳۰
۵ـ۲ـ۱ـ۴ـ خدماتی    ۱۳۰
۵ـ۲ـ۱ـ۵ـ ارتباطی    ۱۳۰
۵ـ۲ـ۲ـ ابعاد، اندازه و استانداردهای فضاهای اصلی مجموعه    ۱۳۱
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ آزمایشگاه‌ها    ۱۳۱
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۱ـ طبقه‌بندی    ۱۳۱
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۲ـ روش‌ها یا گرایش‌ها    ۱۳۱
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۳ـ اصول طراحی    ۱۳۱
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۴ـ فضای لازم برای هر نفر     ۱۳۲
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۵ـ مدول‌های طراحی    ۱۳۲
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۶ـ توزیع سرویس‌ها    ۱۳۳
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۷ـ سیستم‌های دفع مواد زاید    ۱۳۴
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۸ـ انباری    ۱۳۴
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۹ـ نیازهای ویژه    ۱۳۴
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۱۰ـ فضاهای مرتبط    ۱۳۵
۵ـ۲ـ۲ـ۱ـ۱۱ـ روکار سطح    ۱۳۵
۵ـ۲ـ۲ـ۲ـ کلاس‌ها‌    ۱۳۶
۵ـ۲ـ۲ـ۲ـ۱ـ فضای مورد نیاز    ۱۳۶
۵ـ۲ـ۲ـ۲ـ۲ـ شکل استاندارد اتاق    ۱۳۶
۵ـ۲ـ۲ـ۳ـ کتابخانه    ۱۳۷
۵ـ۲ـ۲ـ۳ـ۱ـ بررسی روابط داخلی در کتابخانه    ۱۳۷
۵ـ۲ـ۲ـ۳ـ۲ـ ورودی در کتابخانه    ۱۳۸
۵ـ۲ـ۲ـ۳ـ۳ـ قسمت مطالعه در کتابخانه    ۱۳۸
۵ـ۲ـ۲ـ۳ـ۴ـ فضای امانات کتابخانه    ۱۳۸
۵ـ۲ـ۲ـ۳ـ۵ـ نورگیری در کتابخانه     ۱۳۹
۵ـ۲ـ۲ـ۳ـ۶ـ تهویه در کتابخانه    ۱۳۹
۵ـ۲ـ۲ـ۳ـ۷ـ حفاظت در مقابل آتش‌سوزی    ۱۳۹
۵ـ۲ـ۲ـ۳ـ۸ـ استاندارد فضای کتابخانه    ۱۴۰
۵ـ۲ـ۲ـ۴ـ ساختار اداری    ۱۴۰
۵ـ۲ـ۲ـ۵ـ سالن‌های سخنرانی    ۱۴۱
۵ـ۲ـ۲ـ۵ـ۱ـ شکل اساسی    ۱۴۱
۵ـ۲ـ۲ـ۵ـ۲ـ ابعاد کمینه برای صندلی‌ها    ۱۴۱
۵ـ۲ـ۲ـ۵ـ۳ـ انواع ترتیب صندلی‌ها    ۱۴۱
۵ـ۲ـ۲ـ۶ـ نمایشگاه    ۱۴۱
۵ـ۲ـ۲ـ۶ـ۱ـ عملکرد نمایشگاه    ۱۴۲
۵ـ۲ـ۲ـ۶ـ۲ـ نحوه نورپردازی در نمایشگاه    ۱۴۲
۵ـ۲ـ۲ـ۶ـ۳ـ مسیرهای حرکت    ۱۴۳
۵ـ۲ـ۲ـ۷ـ سلف سرویس    ۱۴۴
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ مجموعه اقامتی    ۱۴۶
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ۱ـ خصوصیات استفاده‌کنندگان    ۱۴۶
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ۲ـ فضاهای تشکیل‌دهنده مجموعه اقامتی    ۱۴۷
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ۳ـ طبقات تشکیل‌دهنده فضای اقامتی (اتاق‌خوابها)    ۱۴۷
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ۴ـ اتاق‌خوابها    ۱۴۹
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ۵ـ تیپ‌بندی اتاق میهمانان    ۱۴۹
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ۶ـ تجهیزات اتاق میهمانان    ۱۵۰
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ۷ـ ورودی اصلی    ۱۵۰
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ۸ـ ورودی خدماتی    ۱۵۰
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ۹ـ لابی    ۱۵۰
۵ـ۲ـ۲ـ۸ـ۱۰ـ فضاهای خدمات و پشتیبانی    ۱۵۲
۵ـ۲ـ۳ـ ریزفضاها    ۱۵۴
۵ـ۲ـ۴ـ تدقیق برنامه فیزیکی    ۱۵۵
۶ـ جدول سازگاری فضاها    ۱۶۵
۷ـ دیاگرام ارتفاعی    ۱۶۶
۸ـ دیاگرام روابط عملکردی     ۱۶۷
۹ـ سازه و تأسیسات    ۱۷۰
۹ـ۱ـ سازه    ۱۷۰
۹ـ۲ـ تأسیسات    ۱۷۰
۹ـ۲ـ۱ـ آبرسانی    ۱۷۱
۹ـ۲ـ۲ـ اطفاء و اعلام حریق    ۱۷۱
۹ـ۲ـ۳ـ گرمایش و سرمایش    ۱۷۱
۹ـ۲ـ۴ـ برق رسانی    ۱۷۱
۱۰ـ قابلیت سنجی اراضی    ۱۷۲
۱۰ـ۱ـ قابلیت استقرار توده و فضا در نقاط مختلف سایت    ۱۷۲
۱۰ـ۲ـ قابلیت تنظیم و استقرار ورودیهای سواره، پیاده و خدمات    ۱۷۲
۱۰ـ۳ـ قابلیت استقرار و ترکیب کاربریها و عملکردها در سایت    ۱۷۲
ـ کلام آخر
ـ کتابنامه
 
 


کلمات کلیدی مرتبط:
برنامه فیزیکی پارک علوم و فناوری, دانلود رساله پارک علوم و فناوری, دانلود پایان نامه خانه علوم و فناوری, دانلود پایان نامه پارک علوم و فناوری, رساله پارک علوم و فناوری, رساله کامل خانه و پارک علوم و فناوری, طراحی خانه علوم و فناوری, طرح نهائی پارک علوم و فناوری, ظوابط طراحی پارک علوم و فناوری, مطالع,