 بخشی از مطلب شهر و شهرنشینی لازم و ملزوم یکدیگر هستند. شهر میتواند به عنوان یک ظرف در نظر گرفته شود که همزمان شهرنشینی را هم در خود جایداده و در همان حال نیز آن را انتقال میدهد. در حقیقت، همانطور که انسان از سایر موجودات در زمینه یادگیری به صورت نامحدود، متمایز است، یعنی همان حس کمال طلبی که در حیوانات وجود ندارد، (پشههایی که در ۶ هزار سال پیش زندگی میکردند همان ویژگیهایی را دارند که پشههای امروزی دارای آن میباشند: آنها محبوس به محدودهی کوچکی از رفتارها هستند که توسط ژنتیکیشان دیکته میشود)، او این توانایی را به دست آورده است که در طبیعت به قیاس بپردازد و بدینوسیله راه خودش را بسازد و در نتیجه تاریخ را خلق کند. همانطور که زندگی هر انسان منحصر به فرد و بیهمتاست و هیچکس نمیتواند از پیش تعیین کند که چگونه این زندگی پیش خواهد رفت، میتوان گفت که انسان یک دوگانگی تاریخی را تحمل میکند: تاریخ انفرادی یا تعلیم و تربیت، و تاریخ جمعی یا فرهنگ. هردو بُعد، تعلیموتربیت و فرهنگ که اساس درک انسان از تمامی فعالیتهای بشر را میسازد، ارزشها و مناسبترین ابزارها برای دستیابی به آنان را فراهم میآورد. این ابعاد را به طور کلی میتوان در شهرها و مناظرش، در نگهداری بناها و دیگر میراث شهری مشاهده کرد. بنابراین، شهر حافظهایست از فعالیتهای انسان که در طول زمان باقی میماند و معماری، مثالی محسوس از دانش انباشته شده در افراد از میان نسلهای متوالی است. به همین دلیل، معماری ابزاریست برای فهم یک مقطع زمانی مشخص در طول تاریخ یک قوم، فرهنگ و یا حتی تمدن و شهرنشینی، از این رو تکامل یافتن نبوغ انسان را به خوبی ارزشها و هارمونی موجود در آن نشان میدهد. سنت و مدرنیته شهر به عنوان حافظهای از فعالیتهای انسان دیده شده و در میان طبقهای پیچیده از پدیدههای اجتماعی قرار دارد که آرایشی غیر ارادی به وجود میآورد. این پدیدهها میتوانند به عنوان سازمانهایی تعریف شوند که نشآت گرفته از یک سری فعالیتهای انفرادی و داوطلبانهی بشر هستند، که ارضای علایق شخصی تا ادای علایق دیگران را جستجو کرده و تشکیلاتی اجتماعی را خلق میکنند که تا به حال توسط هیچ فرد خاصی برنامهریزی و مشخص نشده است. در حقیقت، اکثر نهادهای اجتماعی (زبان، ارز و …) آرایشی غیر ارادی هستند که در طول زمان و در میان فرایندی از انتخابات اجتماعی رشد میکنند و اجازه میدهند تا تشکیلات اجتماعی دارای پیشرفت و پیوستگی باشد که این مهم، به تضمین موفقیت فعالیتهای انفرادی کمک میکند. همانگونه که این نهادها، افراد را قادر به دست یافتن به اهدافشان میکنند، مشوقی با وسعت مشخص نیز برای دیگر افراد وجود دارد، تا از قوانین این موسسات اجابت کنند و بهرهوری و افزایش هرچه بیشتر نیروی بالقوه بشر را توسعه دهند. بنابراین، اینجا یک عنصر تکاملی قوی در نهادها و سیستمهای اجتماعی وجود دارد که آداب و سنن را شکل میدهند و اگرچه تابع فهمی منطقی نیستند اما اساس لازم برای زندگی اجتماعی را حفظ میکنند. اما، همانطور که جامعه در طول زمان تغییر پیدا میکند، اجابت کورکورانه از آداب و سنن میتواند منجر به ایستا شدن جامعه و یا حتی مرگ آن شود. در این حالت، مدرنیته یا نوآوری یک فاکتور ضروری برای برپا کردن یک فرهنگ پویا بوده و جزئی از فرایند تکاملی که در بالا ذکر شده، میباشد. بنابراین، یک ویژگی مهم از این قوانین رفتاری این هست که آنها داوطلبانه هستند و اجازه میدهند تا پیشگامان و خیالپردازان از آنها اطاعت نکنند و احتمالات و امکانات جدیدی را تجربه کنند که با ریسکهایی که برای خودشان در نظر میگیرند ممکن است شکست بخورند ویا به کشفهای مهمی برخورد کنند که میتواند این احتمالات جدید را جامعه عمل بپوشاند. گفته شد که شهر یک سناریو پیچیده بوده و در نتیجه غنی از احتمالات بالقوه است. از یک طرف، با تغییر جامعه، اهداف جدیدی شکل میگیرند، نیازهای جدیدی ظاهر میشوند و آداب و رسوم تغییر شکل پیدا میکنند. از طرف دیگر، تجارب و دانش جمعآوری شده، در تمام بناها و فضاها صورت خارجی به خود میگیرند: آنها حافظهی شهر هستند. ترکیب سنتهای به جا مانده و مدرنیتههای اتخاذ شده میتواند بهترین شاهد در تغییر شکل زیستگاههای شهری باشند که از طریق توسعه امپراطوری رم خلق شدهاند. شهرهایی که توسط فاتحان رم خلق شدند به طور کلی یک الگوی شبکهای قائم را پیروی میکردند، با دو جادهی اصلی عمود بر هم که با نقطهای برخورد میکند که به مرکز مدنی و تجاری شهر اشاره دارد، یعنی میدان شهر. به طور کل، این زیستگاهها متکی به ساختارهایی عمومی هستند تا پاسخگوی نیازهای دولتی، مذهبی و فرهنگی باشند. با فروپاشی امپراتوری، نیروهای نظامی، آداب و سننی که محیط شهری را خلق و حفظ میکردند، تغییر یافته و حتی ناپدید شدند. در نتیجه این آموزنده است که به اصلاحات ساختاری بعدی فرم شهری، مطابق با نوع جامعهای که جایگزین نسخهی پیشین شده، توجه کنیم. Figura_02در شکل بالا و در وسط آن یک شهر معمول رومی در دوران امپراطوری را میبینیم و دو تغییر شکل ساختاری در زمانهای بعد را در دو طرف آن مشاهده میکنیم. در سمت چپ، در منطقهی شرقی امپراتوری سابق، جمعیت اسلامی، فضاهای عمومی را به خود اختصاص داده و خیابانهای قائم توسط شبکهای از خیابانها و کوچههای باریک جایگزین شده که مجموعههای مسکونی را در داخل بلوکهای عظیم در امتداد قسمتهای قومی و قبیلهای جمع میکند. در سمت راست، جامعه فئودال ایتالیایی، بلوکهای مختلف را گرد هم آورده و مجتمعهای مستحکم شدهی رایج از سنت فئودالی را دوباره خلق میکند. یونان باستان نیز نمونههای با اهمیتی را از توسعه غیر ارادی شهر و اجزای فرهنگی آن را ارجاع میدهد که معماری، آن را حفظ کرده است. در سراسر تاریخ آنها، مردم یونان متحمل تغییرات بسیاری شدند که نیازمند راهحلهای جدیدی بوده. راهحلهایی به خوبی آنچه که در سازههای موجود اتخاذ کردند. در عصر برنز رژیم پادشاهی دوباره بر یونان تسلط یافت، پادشاه در مرکز قدرت قرار گرفت که بر روی نقش جنگجویان، روحانیون و فرمانداران متمرکز شده بود. مرکز زندگی شهری، قلعه و کاخ بوده و به طور کلی در جایی قرار گرفته بود که مکانی استراتژیک به حساب میآمد و دفاع کردن از آن آسان بود: یعنی آکروپولیس. با انزوال دوران پادشاهی و پس از طی یک فاصلهی تاریخی که به عنوان عصر تاریک یونان شناخته میشود، پولیس (شهر) یونانی ظاهر شد و یک نوع جدیدی از دولت روی کار آمد: یعنی جمهوری. در این آرایش جدید، قدرت به صورت جمعی، عمومی و باز درآمد. تمرین آن در یک فضای جدید اتفاق افتاد، میدانی به نام آگورا (Agora)، که به صورت منسجم ویژگیهای سیستم جدید – برای اولین بار در تاریخ – و ظهور نوع جدیدی از انسان، یعنی شهروند را منعکس میکند. (انسانی که میداند نسبت به هم نوعان خود در زمینه حقوق، خرد و در نتیجه شان و منزلت برابر است و به صورت فعال در تصمیماتی که در آگورا گرفته میشود، همکاری میکند). بنابراین، شکل شناسی ارگانیک شهر یونانی به رشد غیرارادی و کند شهر گواهی میدهد. هر فضا سنتها ، افسانهها و خاطرات را حفظ میکند و برای این میراث مادی و غیرمادی، اصلاحاتی جایگزین به وجود آمد. در این حالت، آکروپولیس میتواند به عنوان مثالی از فشار قابل تغییر بر روی نیروهای موثر و بسیار قوی محافظهکار در جامعه یونان مشاهده شود. در حقیقت، با تغییر رژیم، آکروپولیس عملکرد سیاسی خود را به آگورا باخت اما عملکرد مذهبی و باستانی خود را حفظ کرد، که به عنوان پلی میان زمان حال و دوران باستان در آمد. معماری آکروپولیس و آگورا لحظات مربوط به خودشان را در جامعه یونان توضیح میدهند. در این حالت، ویژگیهای فرهنگی و تاریخی آنها در چهرههای مادی شهر جا گرفته است. شاید بهترین مثال پارتنون (Parthenon) باشد. پارتنون به عنوان خانه خدایان طراحی شده بود. این بنا، تنها یک محل مذهبی را به نمایش نمیگذارد، بلکه حالتی از یک هارمونی ساختمانی را نیز نمایان میکند. مردم یونان معتقد بودند که جهان از قوانینی کامل ساخته شده که نظم وآرایشی به نام کیهان را خلق کرده است. وظیفه فلسفه و هنر کشف و بیان چنین قوانینی بود و بنا به آنها عدالت و زیبایی تولید شده، که به طور یکسان در نظر گرفته میشد و در پارتنون چنین بلندپروازیهایی مشهود است. چنانکه فضای درونی آن به طور کامل بسته بود، تشریفات مذهبی در بیرون و در اطراف معبد برگزار میشد. بنابراین، رفتار نمای خارجی بنا شامل ستونهایی دارای جزئیات، برجستهکاریهای خطی و تندیسیشکل، کفپوشها و دیگر اجزا که مطابق با فکری دقیق و وسواسی از تناسبات و هندسه، جای گرفتهاند و هدف آن حفظ محورهای دقیق آن بوده، شکل گرفته است. خطوط که به نظر افقی و قائم میآمدند، در واقع بر روی سطوح منحنی و خمیده قرار گرفتهاند تا خطای بصری حاصل از اعوجاج چندوجهی را تصحیح کنند. در مقابل انسجام مردم یونان باستان یکی هم باید دورههای التقاطی بعدی را در نظر بگیرد. زمانیکه در آن نقطه و در حال حاضر هیچ نوآوری یا مدرنیتهای وجود ندارد، بسیاری از معماران، گذشتهای را برای یافتن ریشه و زمینهای جستجو میکنند که به لحاظ عملکردی و سمبولیک، متناسب با ساختمانهای معاصر باشد. تقلید از معابد یونانی به سادگی در مناطق مختلف دنیا یافت میشود و اکثریت آنها هیچگونه ارزش معماری به عنوان بازتابی از میراث جامعهای که آنها به آن تعلق دارند، ندارد. در نتیجه این معماری جدید که میتوانست ایدههای حال حاضر، انعکاسی از راهحل جدید، تکنولوژی ها و بلندپروازیهایی ظریف و غیره را در معرض نمایش قرار دهد، تنها یک نسخهی المثنی از دوران گذشته است. در چنین شرایطی، میتوان گفت که برای آنکه معماری به فهم و درک یک دوره مشخص زمانی در تاریخ یک ملت و فرهنگشان کمک کند، میبایست مطابق با زمانیکه این مردم زندگی میکنند طراحی شود. Figura_01این ایدهی تازه شکفته که میگوید فعالیتهای انفرادی میتواند نتایجی ناخواسته به وجود آورد و اینکه به عنوان یک کل قادر هستند تا تشکیلاتی منظم ومرتب از یک نهاد تولید کنند، دلالتی عمیق در مطالعهی شهرها و معماری آنان دارد. این ایده نواحی شهری را به عنوان یک محفظهای از دانش انباشته شدهی گسترده، برجسته میکند، که برای اکثر قسمتهای آن تنها یک درک جزئی میباشد و موسساتی را به وجود میآورد که وجود و استانداردهایشان، فرضیات تمام فعالیتهای انفرادیست. سنت به عنوان یک سری از تجارب قدیمی در نظر گرفته میشود که دارای موارد موثر اثبات شدهای برای اهداف بشر هستند. در نتیجه، هرگونه ابتکار برای اصلاح فضای ساخته شده که از یک وضعیت انباشته از تجاربی که باید همراه با مراقبت و یا حتی حقارت اتخاذ شود، تشخیص میدهد که ذهن بشر دارای محدودیتهایی است که قادر به غلبه کردن بر تمامی ساختارهایی که از فعالیتهای هزاران ذهن در طول زمان نشات گرفته، نیست. با این وجود، یک رفتار حرفهای نیازمند تعهد ذهنهای انفرادی خلاق برای استفاده از ظرفیت منطقی آنها است، اگرچه به صورت محدود، تا مسائل پیش رو را حل کند که همیشه نیازمند سطحی از مدرنیته و نوآوری است. بنابراین، به عنوان یک حافظهی مادی از شهر که بخشی از زندگی مردم در طول نسلهای مختلف خواهد بود، هرنوع بنا، حتی بنایی بدون کاربری و ساکت، در ارتباط مداوم با انتقال ظرافت، عملکرد و اشتیاق تکنولوژیکی، ارزشهای اجتماعی و دیگر ویژگیهای خود میباشد. در این حالت، زمانیکه یک نگرانی دربارهی بازدهی آنچه که در ارتباط است وجود دارد، یعنی بنایی که ممکن است مستحکم شده باشد، در حال تبدیل شدن به موضوعی است، برای حفظ آنچه که به آن میراث معماری گفته میشود. در این سناریو، این ارتباط بر مانع زمان غلبه کرده که معنی آن این میشود که مدرنیته و نوآوری آن دارای اهمیت بسیاری برای آن بازهی زمانی که بنا اجرا شده، بوده است و در آن میلی مشترک وجود دارد که اجازه میدهد تا با مردم در طول قرنهای متمادی ارتباط برقرار کند، همانطوری که در پارتنون میبینیم. اما، طراحی فضایی که از قبل و دانسته برای قرون متمادی در نظر گرفته شده، وظیفهای است که کمتر کسی مسئولیت آن را به عهده میگیرد. آنچه که تعداد بسیار زیادی از معماران میتوانند انجام دهند، فعالیت در طول جامعهی معاصر است. در نتیجه، ساختمانهای آنها ارزش معماری را برای مردمی ارائه میکند که از ساختمان از باب زیبایی، اسکان، تکنولوژی و باقی اینگونه موارد بهره میبرند. بنابراین این ساختمانها هنگامیکه وجود دارند زیبا هستند. درک و احترام به میراث معماری شهرهای ما، به خوبی طراحی که مطابق با زمانی باشد که در آن زندگی میکنیم نیز یک راه عاقلانه برای فکر کردن به نسلهای آینده و کمک به آنان در درک ریشهی خودشان است.
|
کلمات کلیدی مرتبط: , ,شهر و شهرنشینی لازم و ملزوم یکدیگر هستند. شهر میتواند به عنوان یک ظرف در نظر گرفته شود که همزمان شهرنشینی را هم در خود جایداده و در همان حال نیز آن را انتقال میدهد. در حقیقت، همانطور که انسان از سایر موجودات در زمینه یادگیری به صورت نامحدود، متمایز است، یعنی همان حس کمال طلبی که در حیوانات و,
|
|
|