 گوشه ایی از مطلب تبدیل روستاها به شهر و شکلگیری شهرهای جدید در کشور ما سابقه کمی دارد، با این حال توسعه شهرنشینی در دو ـ سه دهه اخیر شتابی چشمگیر یافته است، بطوریکه از نظر کمیت تعداد شهرها به مرز هزار نزدیک میشود، لیکن به لحاظ کیفی تقریباًَ کلیه شهرهای کشور با مشکلات ساختاری و عملکردی و کمبودهای اساسی در زیرساختهای شهری دست به گریباناند. در این میان “بحران هویت” بمثابه عارضه شهرنشینی لجام گسیخته و فاقد کنترل به یکی از مهمترین چالشهای اجتماعی و فرهنگی معاصر بدل شده و انعکاس کالبدی آن بصورت شهرهای بیهویت و آشفته ظاهر شده است. تحولات شهری سده اخیر به نظر نگارنده برای کالبد شکافی “بحران هویت شهری” ضروری است که مقدمتاً روند تحولات شهری در یکصد ساله اخیر، که دوره شهرسازی و شهرنشینی معاصر کشور محسوب میشود، هر چند بطور مختصر و فشرده، بررسی شود. شاید که به این ترتیب امکان وارسی و شناخت علل و ریشههای این بحران، بر پایه واقعیتهای عینی و دگرگونیهای رخداده در شهرهای کشور، فراهم آید. حدود یکصد سال از جنبش مشروطیت به عنوان اولین نهضت فراگیر تجددخواهی و نوجویی و مدرنیسم میگذرد، پیش از آن هم برخی مظاهر تمدنی جدید توسط ناصرالدین شاه و درباریان و تحصیل کردگان در غرب به کشور وارد شد. در دوره پهلوی اول این تغییرات گسترده در ساختار شهری و نظام بوروکراسی اداری و نهادهای حکومتی پدیدار شد. شهرهای سنتی (در برابر صنعتی) هم با ترکاندن پوسته روستا ـ شهری فئودالی، برچیدن برج و باروها، احداث میادین و ساختمانهای جدید حکومتی و خیابانکشیها و … در این دگرگونیها سهیم شدند. لیکن این تغییرات نتوانستند باعث دگرگونی بنیادی، همه جانبه و فراگیر در نظام کالبدی ـ ساختاری، و سیمای شهری کشور شوند. زیرا نقش و عملکرد شهرها نسبت به دوره قبل تغییر چندانی نیافته بود و بنیانهای اقتصادی کشور هم، با وجود برخی تغییرات، همچنان بر نظام زمینداری استوار بود. لذا تغییرات انجام گرفته عمدتاً شکلی بود چون نه از نقش نوین شهری ـ مثل عملکرد شهر در کشورهای صنعتی شده ـ برخوردار بود، و نه از ضرورتهای و الزامات شهرنشینی جدید ناشی شده بود. رویدادهای دهه ۲۰ شمسی رویدادهای دهه بیست شمسی، حضور متفقین در کشور، وقایع کردستان و آذربایجان، جنبش عظیم ملی شدن نفت که نهایتاً با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ظاهراً متوقف شد، اولین پایههای واقعی دگرگونی نظام شهری کشور را پدید آوردند. شهر قدیم در حال فرو ریختن بود، و شهر جدید در حال شکلگیری، این روند با ضربه نیمه کارهای که تحت عنوان اصلاحات ارضی به پیکر فرتوت و خاکستر شده فئودالیسم وارد آمد، تکمیل شد. سیل مهاجرتهای روستایی به شهرها، ایجاد مشاغل جدید متنوع، گروهبندیهای نوین اجتماعی، فردگرایی شهری در برابر جمعگرایی طایفگی و عشایری، حقوق شهروندی در برابر بزرگمنشیهای پدرسالارانه اربابان و زمینداران، غلبه یافتن صنعت (هرچند مونتاژ و عموماً مصرفی) در نظام اقتصادی شهرها، تبدیل شهرها به مراکز تولید ثروت و علم و سلوک نوین اجتماعی، به یکباره ساختار و عملکرد شهری را عمیقاً دگرگون ساخته و نیازهای جدیدی که در عرصه شهرسازی و معماری ساختمان و مسکن ظهور یافته بود، باعث دگرگونی در سیمای شهری شد. اینبار، دگرگونی سیمای شهری چون ریشه در تغییر عملکرد و ساختار شهری داشت، به تهران و محلات اعیاننشین و ساختمانهای حکومتی و خیابانهای و میدانها محدود نمانده و معدود شهرهای کشور را، متناسب با دگرگونیهای ساختاری، دربرگرفت. چرا این تحولات بحران زا نبود حال این سئوال مطرح میشود که چرا با وجود تحولات رخداده از جنبش مشروطیت تا نهضت ملی شدن نفت و اصلاحات ارضی نیم بند ولی بهرحال موثر و سایر مواردی که باعث تغییرات چشمگیر در نظام شهرسازی و معماری کشور شد، معضل “بحران هویت شهری” پدید نیامد؟ و چرا از دهه پنجاه به بعد و به ویژه در دهههای اخیر هرج و مرج و بلبشوی مهار گسیخته در نظام شهری و معماری کشور به اوج رسیده و “بحران هویت شهری” به عمیقترین لایههای حیات مادی و معنوی جامعه رسوخ کرده است؟ و به دیگر سخن چرا در ۴-۵ دهه نخست سده اخیر شمسی تعاملی پویا بین سنت و نوآوری وجود داشته و به چه دلیل در دورههای بعدی و هماکنون، این تعامل جایش را به تضادهای بحرانساز داده است؟ بنظر میرسد که برای فهم عمیقتر موضوع لازم است بر تعامل سنت و مدرنیسم در دوره اول، تاکید بیشتری شود. روند تحولات شهری در آغاز آهسته بود ـ در دوره اول (از جنبش مشروطیت تا دهه چهل شمسی) روند تحولات کند و بطئی بوده و لذا معماران و شهرسازان از فرصت و مجال کافی برای درک تحولات و یافتن راهحلهای متناسب با شرایط عمومی جامعه و همچنین شناخت و تامین خواستها و نیازهای نوین شهروندان برخوردار بودهاند. این دوره را میتوان دوره تحول به سرکردگی (هژمونی) معماران و شهرسازان نسل جدید در فرآیند توسعه شهری و معماری نوین دانست. ـ در دوره مورد نظر با وجود تحولات رخداده، هنوز بخش اعظم جمعیت کشور در روستاهایی ساکن بودند که ساختار کالبدی و عملکردی آن با نظام تولید معیشتی سازگار بود. لذا اولاً تحولات به شهرها محدود میشد، و ثانیاً تحولات شهری از گامهای کوچک آغاز شده و شهرها نیز بر پایه نیازها و درک ضرورتها خواهان تحول بودند. جمعیت شهرنشین بطور عمده در تهران و چند شهر دیگر با تحولات مواجه بودند. سایر شهرها نیز برخلاف امروز، متناسب با نیازهای جدید شهری ایدههایی را توسط معتمدین خود به وزارت داخله منتقل میکردند. در واقع شهرنشینان میدانستند چه میخواهند و بر این اساس برای دستیابی به خواستههایشان ـ که برخلاف امروز واقعبینانه و متناسب با منابعشان بود ـ تلاش میکردند. ـ حتی در شهری مثل تهران که در مرکز تحولات قرار داشت، به دلیل کندی رشد جمعیت و به تبع آن بطئی بودن توسعه کالبدی شهر، دگرگونیها در نظام شهری و معماری به بافتهای نوساز و محلات اعیاننشین، و ساختمانهای حکومتی و میدانها و خیابانهای اصلی شهر محدود بود. بنابراین ضمن ایجاد زمینههای آشنایی کل شهروندان با تحولات شهرسازی و معماری نوین، امکان و فرصت ارزیابی مثبت و منفی الگوهای جدید فراهم بوده و شهرسازان و معماران نیز فرصت کافی برای انطباق الگوهای نوین با خواستها و نیازهای ساکنین و درنتیجه امکان انجام اصلاحات لازم در بافتهای قدیمی را داشتهاند. ـ بنابراین ضمن بروز تحولات در سیما و ساختار شهری، بخش اعظم ساکنین شهر در محلات قدیمی و مانوس زندگی میکردند. به این ترتیب امکان آشنایی با الگوهای نوین و آمادگی ذهنی و عاطفی برای پذیرش تدریجی تحولات در الگوی مسکن و محله و شهر فراهم بود. نسل اول نخبگان شهرساز ـ نکته حائز اهمیت دیگر اینکه نسل اول معماران و شهرسازان ـ که اکثراً تحصیلکردگان کشورهای اروپائی بودند ـ از درک عمیقی نسبت به شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر شهرها برخوردار بودند. لذا به جای تقلید کورکورانه از الگوهای جوامع صنعتی، به تلاش بزرگی برای انطباق این الگوها با نظام سکونتی (در مقیاس شهر، محله و مسکن) شهروندان دست یازیدند. ـ اقشار یا گروههای فرادست جامعه شهری و نیز تحصیلکردگان و روشنفکران وابسته به طبقه جدید متوسط شهری، که مهمترین عامل تجدد طلبی محسوب میشدند، به دلیل برخورداری از فرهنگ غنی پیشینیان از یکسو، و آشنایی با مزایای شهری و الگوهای سکونتی غربی از سوی دیگر، ضمن احترام به سنتها، برخلاف امروز، به دنبال معماری تقلیدی و کاریکاتورگونه نبودند. آنها حامیان اصلی و مهمترین مشوقین دگرگونی شهری منطبق با شرایط فرهنگی و اجتماعی و عاطفی شهروندان بودند. ـ بنابراین در دوره مذکور کارفرما (نیروها و اقشار تجدد طلب) و کارپذیر (معماران و شهرسازان فرهیخته) هر دو از بضاعت علمی و تجربی درک رویکرد نوین برخوردار بودند، ضمن آنکه با محاسن و ارزشهای معماری و نظام شهرسازی سنتی نیز آشنایی داشتند. ـ با این حال شرط لازم برای تعامل مثبت و فعال بین سنت و مدرنیته در این دوره همانا بطئی بودن تحولات و از جمله محدود بودن مهاجرتها و گسترش تدریجی کالبد شهری بوده که تغییرات مرحلهای و کنترل شده در نظام ساختاری شهر و محله را امکانپذیر کرده بود. فرصت و مجالی که در این دوره برای معماران و شهرسازان پیش آمد، تقریباً دیگر در هیچ دورهای از روند توسعه شهری و دگرگونی در الگوی سکونت و معماری مسکن کشور تکرار نشد.
فهرست مطالب آغاز دوران آشوب شهر انقلاب و معماری نوکیسگان روستاهای آشفته و شهرهای روستاشده بحران تجانس و هویت شهری در ایران در معنای هویت هویت شهری چیست؟ هویت و نشانه پدیده ملیت ایرانی هویت شهری؛ تعامل یا تقابل سنت و مدرنیته؟ شکلگیری و تداوم هویت شهری بنابر نظریه تکوین شناخت هویت شهری بازنمود (هویت) شهری در یک شهر کوچک با تهران، شهرهای امروزی تجانس و هویت هویت و قدرت رابطه بین قدرت، فرهنگ و هویت هویت شهری نگاهی گذرا به ” فرهنگسازی” هویت و جامعه مدنی
|
کلمات کلیدی مرتبط: پاورپوینت ,هویت شهری در ایران ,آغاز دوران , آشوب شهر ,انقلاب و معماری , نوکیسگان ,روستاهای آشفته ,و شهرهای روستاشده ,بحران تجانس و ,هویت شهری در ایران ,در معنای هویت ,هویت شهری چیست؟ ,هویت و نشانه ,پدیده ملیت ایرانی ,هویت شهری؛ تعامل یا ,تقابل سنت و مدرنیته؟ ,شکلگیری و تداوم هویت شهری , , , ,ح,
|